دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 479
  • بازدیدها 2,338
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #361
غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم


جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم





با کشتی شکسته ز امواجِ معصیت


جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم





بعضی مواقع از سرِ تکرارِ معصیت


با غافلین درگه تو مو نمی زنم





با این که روسیاه ترین خلقِ عالمم


چنگی به غیر نغمه ی «ارجو» نمی زنم





خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ...


... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم





این بار اگر ردم نکنی قول می دهم


سنگی دگر به روی ترازو نمی زنم








محمد_فردوسی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #362
ای که درعشق، سَری، از غم دل بیزاری


تا به کی منتظرت باشم و گویی؛ آری





سنگم وخار، مرا پای دویدن هم نیست


ز چه رو، سبزه ی نو در دل من می کاری؟





عمری ازدست گذشت و خبر از یار نشد


باشد امروز برایم، خبری باز آری





عیدی آمد، شد و من باز پیِ دیروزم


تو هم آن سبزه که شد ساده به رودی، جاری





روشن آن دل، که شود دور ز ما، کینه و بغض


نه، نه، انگار دلت منجمد از بیماری!





شد بهار ای دل بیمار، چرا درخوابی؟


منم آن سنگ، گرت هست به دل، اسراری





خانه ای ساختمت از گل و ریحان، ای عشق


لایقی! بیش تر از این همه، برخورداری!





چه قَدَر سیزده آمد به در و، رفت ز سر


سعی کن سینِ سعادت، ز سرش برداری





حمیده_عسکری
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #363
بادی وزید و لانهٔ خُردی خراب کرد


بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری





لرزید پیکری و تبه گشت فرصتی


افتاد مرغکی و زِ خون، سرخ شد پَری





از ظلمِ رهزنی، ز رهی ماند رهروی


از دستبرد حادثه‌ای، بسته شد دری





از هم گسست رشتهٔ عهد و مودتی


نابود گشت نام و نشانی ز دفتری





فریاد شوق دیگر از آن لانه برنخاست


و آن خار و خس فکنده شد آخر در آذری





ناچیز گشت آرزوی چند ساله‌ای


دور اوفتاد کودک خُردی ز مادری





پروین_اعتصامی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #364
عشق، عادت نیست.


عادت همه‌چیز را ویران می‌کند از جمله عظمت دوست داشتن را.


از شباهت به تکرار می‌رسیم


از تکرار به عادت


از عادت به بیهودگی


از بیهودگی به خستگی و نفرت...








نادر_ابراهیمی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #365
با هواپیمای کاغذی خیالم


با صفای احساست


به سویم پرواز کن!


سرزمینی های سحر آمیز را سر سبز خواهی دید


و من، بلندترین تاج درخت خواهم شد


تا به تو سایه و سر پناه بخشم


از دو دستت


دو بال فرشته بساز


برایم بازیچه ی رویا واندکی هم آرامش


به ارمغان آور


اما قبل از اینکه چیزی بگوئی


به عشق شکوفای قلبم نگاه کن!





آلدا_مرینی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #366
افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده‌ست


یا دیده و بعد از تو به رویی نگریده‌ست





گر مدعیان نقش ببینند پری را


دانند که دیوانه چرا جامه دریده‌ست





آن کیست که پیرامن خورشید جمالش


از مشک سیه دایرهٔ نیمه کشیده‌ست





ای عاقل اگر پای به سنگیت برآید


فرهاد بدانی که چرا سنگ بریده‌ست





رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد


آنکس که سخن گفتن شیرین نشنیده‌ست





از دست کمان مهرهٔ ابروی تو در شهر


دل نیست که در بر چو کبوتر نطپیده‌ست





در وهم نیاید که چه مطبوع درختی


پیداست که هرگز کس از این میوه نچیده‌ست





سر قلم قدرت بی چون الهی


در روی تو چون روی در آیینه پدید است





ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا


حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ست





با این همه باران بلا بر سر سعدی


نشگفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #367
حکایت گلستان سعدی، باب چهارم





جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدین جا نرسیدی.





دو عاقل را نباشد کین و پیکار


نه دانایی ستیزد با سبکسار





اگر نادان به وحشت سخت گوید


خردمندش به نرمی دل بجوید





دو صاحبدل نگه دارند مویی


همیدون سرکشی و آزرم‌جویی





و گر بر هر دو جانب جاهلانند


اگر زنجیر باشد بگسلانند





یکی را زشت‌خویی، داد دشنام


تحمل کرد و گفت: ای خوب فرجام





بتر زآنم ، که خواهی گفتن آنی


که دانم ،عیب من، چون من، ندانی





سعدی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #368
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو


و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو





هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن


وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو





رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها


وآنگه ش*ر..اب عشق را پیمانه شو پیمانه شو





باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی


گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو





آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده


آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو





چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما


فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو





تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی


چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو





اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد


ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو





قفلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #369
من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم


طاقت نمی‌دارم ولی افتان و خیزان می‌برم





از دست او جان می‌برم تا افکنم در پای او


تا تو نپنداری که من از دست او جان می‌برم





تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل


هر لحظه از بیداد او سر در گریبان می‌برم





خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران


طوعا و کرها بنده‌ام ناچار فرمان می‌برم





درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانه‌ام


نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم





ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن


تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم





ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم


دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم





گفتم به پایان آورم در عمر خود با او شبی


حالا به عشق روی او روزی به پایان می‌برم





سعدی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,592
پسندها
2,458
امتیازها
16,473
مدال‌ها
15
سطح
10
 
  • مدیر
  • #370
از دور بدیدم آن پری را


آن رشک بتان آزری را





در مغرب زلف عرض داده


صد قافله ماه و مشتری را





بر گوشهٔ عارض چو کافور


برهم زده زلف عنبری را





جزعش به کرشمه درنوشته


صد تخته‌ی تازه کافری را





لعلش به ستیزه در نموده


صد معجزه‌ی پیمبری را





تیر مژه بر کمان ابرو


برکرده عتاب و داوری را





بر دامن هجر و وصل بسته


بدبختی و نیک‌اختری را





ترسان ترسان به طنز گفتم


آن مایهٔ حسن و دلبری را





کز بهر خدای را کرایی؟


گفتا به خدا که انوری را




انوری
 
امضا : Arjmand

موضوعات مشابه

عقب
بالا