دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 448
  • بازدیدها 2,111
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #431
تنهایی عمیقی در جهان است


که در حرکت کُندِ عقربه‌های ساعت،


می‌توان حس کرد.


مردمانِ خسته،


مثله شدگانی از عشق یا بی‌عشقی،


نا‌مهربان با هم,


غنی نامهربان با غنی،


و فقیر با فقیر...





چارلز_بوکوفسکی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #432
تا بر قرار حُسنی دل بی‌قرار باشد


تا روی تو نبینم جان سوگوار باشد





تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام


تا بوی تو نیابد دل بی‌قرار باشد





جانا، ز عشق رویت جانم رسید بر لب


تا کی ز آرزویت بیچاره زار باشد؟





آن را مخواه بی‌دل کو بی‌تو جان نخواهد


آن را مدار دشمن کت دوستدار باشد





درمان اگر نداری، باری به درد یاد آر


کز دوست هرچه آید آن یادگار باشد





با درد خوش توان بود عمری به بوی درمان


با غم بسر توان برد گر غمگسار باشد





خواهی بساز کارم، خواهی بسوز جانم


با کار پادشاهان ما را چه کار باشد؟





از انتظار وصلت آمد به جان عراقی


تا کی غریب و خسته در انتظار باشد؟





عراقی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #433
پیچیده در


ابرهای خیس


به ناگهان سرزد


گلی به رنگ دریاها


پریزادان


به آواز و


رودی به هلهله برخاست


وان روز


خورشید خفته ای


در چشم آهوان گل کرد.





هرمز_علیپور
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #434
تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مدام


صدای غریبه‌ای‌ست


که سراغ دیگری را می‌گیرد از من


یک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست


که آسمان ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب ندارد


حرف‌های بی‌ربطی‌ست


که سر می‌برد حوصله‌ام را


تنهایی زل‌زدن از پشت شیشه‌ای‌ست


که به شب می‌رسد...





دریتا_کومو


آلبانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #435
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است


هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل است





یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست


بامدادان روی او دیدن صباح مقبل است





آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان


چون ملک محبوس در زندان چاه بابل است





پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی


باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطل است





زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست


چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجل است





من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست


دوستان معذور داریدم که پایم در گل است





باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان


ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقل است





آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست


او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافل است





ساربان آهسته ران کآرام جان در محمل است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #436
بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفت


کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم





از بهر شستن رخ پاکیزه‌ات ز گرد


بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم





خندید گل که دیر شد این بخشش و عطا


رخساره‌ای نماند، ز گرما گداختم





ناسازگاری از فلک آمد، وگرنه من


با خاک خوی کردم و با خار ساختم





ننواخت هیچگاه مرا، گرچه بیدریغ


هر زیر و بم که گفت قضا، من نواختم





تا خیمهٔ وجود من افراشت بخت گفت


کاز بهر واژگون شدنش برفراختم





دیگر ز نرد هستیم امید برد نیست


کاز طاق و جفت، آنچه مرا بود باختم





منظور و مقصدی نشناسد به جز جفا


من با یکی نظاره، جهان را شناختم





پروین_اعتصامی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #437
من کیستم ز مردمِ دنیا رمیده‌ای


چون کوهسار پای به دامن کشیده‌ای





از سوز دل، چو خرمن آتش گرفته‌ای


وز اشک غم، چو کشتی طوفان رسیده‌ای





چون شام، بی رخ تو به ماتم نشسته‌ای


چون صبح، از غم تو گریبان دریده‌ای





سر کن نوای عشق که از های و هوی عقل


آزرده‌ام چو گوش نصیحت شنیده‌ای





رفت از قفای او دل از خود رمیده‌ام


بی تاب تر ز اشک به دامن دویده‌ای





ما را چو گردباد ز راحت نصیب نیست


راحت کجا و خاطر ناآرمیده‌ای





بیچاره‌ای که چاره طلب می کند ز خلق


دارد امید میوه ز شاخ بریده‌ای





از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان


ماند شفق به دامن در خون کشیده‌ای





با جان تابناک ز محنت سرای خاک


رفتیم همچو قطرهٔ اشکی ز دیده‌ای





دردی که بهر جان رهی آفریده‌اند


یا رب مباد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #438
مثل عشقی که به دادِ دلِ تنها نرسد


ترسم این است که این رود به دریا نرسد





این که آویخته از دامنه ی کوه به دشت


می خرامد همه جا غلت زنان تا...، نرسد





ترسم این است که با خاک بیامیزد و سنگ


از زمین کام بگیرد... به من اما، نرسد





پشت هر سنگ، درنگی، پس هر خار، خسی


حتم دارم که به همصحبتی ما نرسد





ماه مایوس شد و موج به دریا برگشت


بی سبب نیست که حتی به تماشا نرسد





من به هرصخره ازین فاصله می کوبم، سر


ترسم این است که این رود به دریا نرسد





عبدالجبار_کاکایی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #439
کجاست عشق که تا قید آبرو بزنیم


به کوی میکده ها باز ، های و هو بزنیم





کجاست پیرهن ِ چاک ِ عاشقی که چو گل


ز خون دل ، می ِ گلگون سبو سبو بزنیم





بریده نای ِ صراحی و در برابر خلق


ش*ر..اب ِ تلخ ِ جگر سوز تا گلو بزنیم





به جستجوی سپیدی ِ صبحدم ، همه شب


چراغ ِ اشک فروزیم و کو به کو بزنیم





ز عشق دوست ، چنان سینه پر کنیم از مهر


که حلقه بر در کاشانه ی ِ عدو بزنیم





غبار عقل بپوشیده دید ِ چشم مرا


مگر به گریه بر او رنگ ِ شستشو بزنیم





کجاست آینه رویی ، که چون بتابد روی


به سینه سنگ تمنای ِ عشق او بزنیم





به گریه شاخه ی ِ گلهای عاشقی شکنیم


به خنده بر لب ِ آن یار ِ تندخو بزنیم





امید ما همه این است تا مگر روزی


دوباره خیمه سر ِ کوی آرزو بزنیم





بیژن_ترقی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #440
تو مرا فریاد کن ای همنفس


این منم آواره ی فریاد تو


این فضا با بوی تو آغشته است


آسمانم پر شده از یادتو





ای خدا من بندها را رسته ام


می روم تا انتهای یک نگاه


بال و پرهایم پراز رنگین کمان


می نشینم روی آب و عکس ماه





باز تن پوشم حریر آرزو


روی دستانم شکوفه زار عشق


قامتم از این زمین تا آسمان


سبزِ سبزِ سبز در بازار عشق





گرم این دستان من از یاد او


کاج این خانه مرا یک تکیه گاه


فرصت پرواز تا اوج غرور


روی بال یک پرستویی به راه





من کنون آماده ام تا جان دهم


زیر این تنهاترین کاج حیاط


انتظاری نیست جز فریاد او


تا بگیرد جان دوباره این حیات





فریبا_شش_بلوکی
 
امضا : Arjmand

موضوعات مشابه

عقب
بالا