شاعر‌پارسی اشعار حمید مصدق

  • نویسنده موضوع « «N¡lOo£aR»»
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 707
  • کاربران تگ شده هیچ

Osenwt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
28/6/18
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
18,726
امتیازها
55,873
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
29
 
  • #11
پسر از باغچه ی همسایه
سیب قرمز دزدید
دخترک می خندید:
همه می دانستند
که در آن نزدیکی
به جز از باغ پدر
باغچه ای سیب نداشت
پسرک می ترسید
سیب در دلهره ی اینکه مبادا دختر
آخرین دانه ی پنهان شده ی جانش را
نکند باز بخواهد که جَوید؟
باغبان تند دوید
خنده ی دخترک از دور شنید
غضب آلوده پسر کرد نگاه
در دلش درد قدیمی گناه
آه آخر که ندارد پایان
اشتباه انسان
“زهمان روز ازل بود که عشق حوا
بیخبر زعاقبت کار همی آدم را
بهر یک سیب ز اوج افلاک
برد پایین او را
بفکندش در خاک”
زخمی آن لب پاک
سیب دندان زده افتاد به خاک
باغبان گفت بیا
دخترک رفت و پسر بغض کنان
ماندو بر سیب گریست
دانه از اشک چشید
همه را خاک بدید
و سپس هیچ خبر زان پسرو دخترک و
صاحب باغچه و سیب نبود
همه را خاک ربود
سالها رفت و من اندیشه کنان
غرق در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Osenwt
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ISET1

Osenwt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
28/6/18
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
18,726
امتیازها
55,873
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
29
 
  • #12
باغ»

و من آن باغ پر از حسرت و آه
که پر از تکرارم
شاخه هایم پر سیب
و کمی غمگینم
از چه رو این همه اصرار و گناه !
تو ببین پر سیبم
دانه ای چند کجا ...
که تواند بدهد آزارم ! ؟
گفتمش رخصت چیدن بد نیست
او بگفت سخت نگیر ... چشمی نیست !
گفتمش در پی او تند ندو
او بگفت فرصت نیست
گفتمش دخترکم ،
سیب خودت را به دهان محکم گیر
او بگفت دست و دلم با هم نیست
گفتمش سیب بگو ، غرق به خاکی تو چرا
او بگفت زخم تنم را که دگر مرهم نیست
گفتمش اشک دگر لرزش تو بهر چه بود
او بگفت بغض شکسته که دگر با من نیست
لحظه ای چند سکوت
خش خش برگ درختان تو بگو ، حاجت بود ؟
تو که با هر قدمش نالیدی ! ! !
کوچه از دور به ما لبخند زد
کوچه ها عادت دیرینه ی رفتن دارند
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
قصه ی سیب کمی طولانی است
آدم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Osenwt
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ISET1

Osenwt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
28/6/18
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
18,726
امتیازها
55,873
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
29
 
  • #13
از زبان( خدا) سروده ی (سهیل ساسان):

پسرک لرزه به دستانش بود...
آنورِ باغ پدر بود، که آن دخترکش...
نوگل سبز و دلارای گلستانش بود...
دخترک دل را برد...پسرک دل را داد...
شاید آن سیب کم از یک دل دیوانه نداشت..
دخترک گاز به سیبی میزد...
که تمامش عطش سرخ دلی لرزان بود...
چه کسی باور کرد؟
وسعت حس عمیقی...
که در آن کنجِ نگاه پسرک پنهان بود؟؟؟؟
همه گفتید دخترک میخندید...
پسرک میلرزید...
پدرک تند دوید...
و چرا هیچ کسی خوب ندید؟؟؟
که خدا در دل خود این را گفت...
آن که اول ز تن شاخه ی دل سیبی چید...
"آدمی" بود که من حکم بهشتش دادم...
عشق، احساس، نگاه....
خوب و زشتش دادم...
من خودم غرق جنونش کردم...
من خودم باده ی عشقش دادم...
دخترک من بودم پسرک من بودم باغبان من بودم...
سیب هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Osenwt
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ISET1

Osenwt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
28/6/18
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
18,726
امتیازها
55,873
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
29
 
  • #14
" او به تو خندید و تو نمی‌دانستی
این که او می‌داند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی‌ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضب‌آلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض ِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان‌زده از دست ِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سال‌هاست که در چشم من آرام‌ آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می‌دهد آزارم
چهره زرد و حزین ِ دختر ِ من هر دم
می‌دهد دشنامم
کاش آن‌روز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم ز چه رو در همه‌ی باغچه‌ها سیب نکاشت؟! "
 
امضا : Osenwt
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ISET1

Osenwt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
28/6/18
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
18,726
امتیازها
55,873
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
29
 
  • #15
دخترک خنده‌ی زیبایی کرد
ناگهان پدر پیر رسید
با نگاهی غضب‌آلوده به سیب
سیب دندان‌زده افتاد به خاک
میوه‌ی عشق مرا داد به باد
پسرک پا به فرار
با نگاهی تلخ
دخترک رفت کنار
تا زِ آن روز به بعد
میوه‌های من
این درخت دور افتاده زِ یاد
بی هیچ نگاهی بی‌افتند به خاک
و من خشکیده به هر باد رسم
پِیِ این عشق بپرسم بلند
که چه می‌شد چشم پسر
شاخه‌هایم را نمی‌کرد نگاه
 
امضا : Osenwt
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ISET1

Osenwt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
28/6/18
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
18,726
امتیازها
55,873
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
29
 
  • #16
پسرک به چه دلهره سیب را از درختم دزدید
باغبانم از پی او تند دوید
سیب را دست دُردانه‌اش که دید
غضب آلوده به پسرک کرد نگاهی
در آن دم فهمید
دل دردانه‌اش بوده که او دزدیده نه سیب
دخترک اما
بغض چشمان او لرزه انداخته بود به دستش و
سیب دندان‌زده و دلش هر دو افتاد به خاک
می‌شنیدم که دلش می‌گفت: برو
و رفت تا به خاطر نسپارد گریه‌ی تلخ یارش را
باغبان
سال‌هاست که در چشمش آرام آرام
هجر تلخ دل و دل‌دار تکرار کنان
می‌دهد آزارش‌
و اندیشه‌کنان و غرق در پندار
تبر دست گرفت و جواب داد به این سوال
که خدای عالم ز چه رو در همه‌ی باغچه‌ها سیب نکاشت؟! "
سیب اما، میوه‌ی درخت عشقم
می‌پوسید آرام آرام
می‌شنید، زیر لب گفته‌های دخترک و
روی لب زمزمه‌های پسرک را
بی شک او قربانیِ دیگرِ غرور بود
جسمش تجزیه شد ساده ولی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Osenwt
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ISET1

Bina.a

ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/3/19
ارسالی‌ها
1,088
پسندها
24,534
امتیازها
47,073
مدال‌ها
24
سن
18
سطح
28
 
  • #17
بخشی از قصیده‌ی " آبی، خاکستری، سیاه "

وای باران
باران
شیشه‌‌ی پنجره را باران شست
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سُربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ،
می‌پرد مرغِ نگاهم تا دور.

وای باران
باران
پَرِ مرغان نگاهم را شست
خواب رویای فراموشی‌هاست
خواب را دریابم
که در آن دولتِ خاموشی‌هاست.
من شکوفایی گل‌های امیدم را
در رویاها می‌بینم
و ندایی که به من می‌گوید:
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است.
دلِ من در دلِ شب
خوابِ پروانه شدن می‌بیند
مهر در صبح‌دمان داس به‌دست
خرمنِ خوابِ مرا می‌چیند
آسمان‌ها آبی
پر مرغان صداقت آبی‌ست،
دیده در آینه‌ی صبح تو را می‌بیند.
از گریبان تو صبحِ صادق،
می‌گشاید پر و بال

تو گلِ سرخ منی
تو گلِ یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه! از آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Bina.a

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا