Es_shima کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 27/7/17 ارسالیها 621 پسندها 7,327 امتیازها 25,273 مدالها 12 سطح 12 30/8/17 #341 یاد من کردی و هر بارش شکستی نازنین... میشکستی بیصدا میخوردی آرام بر زمین امضا : Es_shima
زینب میشی مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 31/3/17 ارسالیها 2,008 پسندها 17,328 امتیازها 42,373 مدالها 22 سطح 24 31/8/17 نویسنده موضوع #342 نام تو بردم و آتش به جان خود زدم این چه تش بود به جان خود زدم ! امضا : زینب میشی
Es_shima کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 27/7/17 ارسالیها 621 پسندها 7,327 امتیازها 25,273 مدالها 12 سطح 12 31/8/17 #343 میتوانست مرا دوست بدارد و نداشت بذر احساس مرا در دل بکارد و نکاشت امضا : Es_shima
امید جمشیدی نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 18/8/17 ارسالیها 7 پسندها 87 امتیازها 565 سن 25 سطح 0 4/9/17 #344 leaden گفت میتوانست مرا دوست بدارد و نداشت بذر احساس مرا در دل بکارد و نکاشت کلیک کنید تا باز شود... تا در آغوش پر از مهر تو آرام نگیرم پر پر زنم از آتش این عشق بمیرم امضا : امید جمشیدی
leaden گفت میتوانست مرا دوست بدارد و نداشت بذر احساس مرا در دل بکارد و نکاشت کلیک کنید تا باز شود... تا در آغوش پر از مهر تو آرام نگیرم پر پر زنم از آتش این عشق بمیرم
Es_shima کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 27/7/17 ارسالیها 621 پسندها 7,327 امتیازها 25,273 مدالها 12 سطح 12 4/9/17 #345 من دگر تاب و تحمل نتوانم به خدا نتوانم دیگر بشوم دست به دعا امضا : Es_shima
امید جمشیدی نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 18/8/17 ارسالیها 7 پسندها 87 امتیازها 565 سن 25 سطح 0 4/9/17 #346 آدمی گاهی برای گرمیِ محبوب خود آتش می آفریند، از جهنم بیشتر امضا : امید جمشیدی
Es_shima کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 27/7/17 ارسالیها 621 پسندها 7,327 امتیازها 25,273 مدالها 12 سطح 12 4/9/17 #347 راه من و عشق، بسی از هم جدا بوده فقط آن عطر نیست چشم باز کن به خدا کوده فقط :/ امضا : Es_shima
امید جمشیدی نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 18/8/17 ارسالیها 7 پسندها 87 امتیازها 565 سن 25 سطح 0 4/9/17 #348 leaden گفت راه من و عشق، بسی از هم جدا بوده فقط آن عطر نیست چشم باز کن به خدا کوده فقط :/ کلیک کنید تا باز شود... : )) طنابی به دستم زدی تا ابد ولی آخر راه، یک صندلی است! کجایی که من در شب تیرگی رسیدم به تکه فریاد: کیست؟! امضا : امید جمشیدی
leaden گفت راه من و عشق، بسی از هم جدا بوده فقط آن عطر نیست چشم باز کن به خدا کوده فقط :/ کلیک کنید تا باز شود... : )) طنابی به دستم زدی تا ابد ولی آخر راه، یک صندلی است! کجایی که من در شب تیرگی رسیدم به تکه فریاد: کیست؟!
Es_shima کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 27/7/17 ارسالیها 621 پسندها 7,327 امتیازها 25,273 مدالها 12 سطح 12 4/9/17 #349 امید جمشیدی گفت : )) طنابی به دستم زدی تا ابد ولی آخر راه، یک صندلی است! کجایی که من در شب تیرگی رسیدم به تکه فریاد: کیست؟! کلیک کنید تا باز شود... نمی فهممش:/ تو بگو آخر قصه به کجا خواهد رسید؟ آن کلاغ پر شکسته ای که نای رفتن و ماندن نداشت امضا : Es_shima
امید جمشیدی گفت : )) طنابی به دستم زدی تا ابد ولی آخر راه، یک صندلی است! کجایی که من در شب تیرگی رسیدم به تکه فریاد: کیست؟! کلیک کنید تا باز شود... نمی فهممش:/ تو بگو آخر قصه به کجا خواهد رسید؟ آن کلاغ پر شکسته ای که نای رفتن و ماندن نداشت
امید جمشیدی نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 18/8/17 ارسالیها 7 پسندها 87 امتیازها 565 سن 25 سطح 0 4/9/17 #350 leaden گفت نمی فهممش:/ تو بگو آخر قصه به کجا خواهد رسید؟ آن کلاغ پر شکسته ای که نای رفتن و ماندن نداشت کلیک کنید تا باز شود... تو راهی و من مسافر،کجا میروی؟ مسافر اگر ره نباشد، کجا گم شود؟! امضا : امید جمشیدی
leaden گفت نمی فهممش:/ تو بگو آخر قصه به کجا خواهد رسید؟ آن کلاغ پر شکسته ای که نای رفتن و ماندن نداشت کلیک کنید تا باز شود... تو راهی و من مسافر،کجا میروی؟ مسافر اگر ره نباشد، کجا گم شود؟!