عاشقانه‌ها عاشقانه های الهام امریاس

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 68
  • بازدیدها 1,504
  • کاربران تگ شده هیچ

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
بانوگیتی رسائی

بوسه ای بخش ،بده جان که ندارم نفسی
مرگ بنشسته کنارم ،چو به دادم نرسی
از دل تنگ شنو ،ناله ی جانسوز مرا
که جز این هق هق خاموش ،ندارم جرسی
آفتاب نگهت سوخت ،تمنای مرا
گلبن خواهش من دیده و میلش هرسی
عمر من گر چه همه رفت به شیدایی ،لیک
تا بدین مرتبه ام ،عشق نبودست به کسی
چشم برگیر، از این حالت ناموزونم
تا ندانی که چها کرده ،امید عبثی
خواستم در غم تو جامه کنم چاک، نشد
درد خندید دوا خواهی ؟!عجب بوالهوسی
دامنت را که گرفتم به گدائی نیاز
گفت از گل چه برآید ،به تمنای خسی
گم شدم سخت در این ورطه ی ناکامی ،آه
آنچنانی که مرا نیست دگر ،دسترسی
رو که تعویض کنی ،نام به غم سودهٔ خود
صوفیا نه ،که بود نام تو مرغ قفسی.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
طاقه به طاقه برید ،طاقت مارا زمان
از سردل می کشد شعله ی غمها زبان

منکه ثریا بُدم در صف سیما رخان
بین که ز هجرت شدم بهجت تبریزیان

باغ شکیبایی ام طعمه ی پائیز شد
زهرم و زردم در این خشکی بی سایبان

زورق ظلم ات شکست موج مرام مرا
سینه به صخره زدم ،خورد شدم ناگهان
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
کافر چشمان او شمشیر بر دینم کشید
شعله ی شمس رخش آتش به آئینم کشید

دید دیوار دلم کوته تر از دستان اوست
جوهری از خشم بر اوراق کابینم کشید

عاشقی کردم مگر این عشق سامانم دهد
بخت بد آواره تر از روز پیشینم کشید

من به کنج کعبه در سوز و گداز از هجر تو
او به بوم دیگری نقش گُل از کینم کشید

خنجری از طعنه هایش در جگر دارم هنوز
چون عقابی بودم و از اوج پایینم کشید

سرمه ی سنگی سودا کرده چشمم را سیه
این خماری تیرها بر مرغ آمینم کشید

من سبو از ساقی سازش گرفته ام بدست
گرچه او در وزنه ای بی صبر سنگینم کشید

طاقت از طاق توانایی او افتاده بود
شادی رویش جهانی را به یاسینم کشید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
دل تنگم و در سینه ی شعرم ضربان نیست
دوراز تو جهان هست ولی جانِ جهان نیست

از چشم دلت پرده ی تردید بینداز
بنگر که کسی همچو منت دل نگران نیست

شبها تو به خوابی و من از یاد تو در تب
جز داغ تو در دفتر پیشانی مان نیست

ای آرش آغاز تو نیروی دل عشق
برگرد که بی دست تو تیری به کمان نیست

اسطوره ی ایمان منی مرز شکن باش
توران تمنای مرا جز تو کران نیست

من نی به دوات دل دیوانه غنودم
جز جوهر احساس درین شعر روان نیست

چون اشک به دامان تو می افتم وافسوس
دستی ز نوازش به سر عاشقتان نیست
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
بر نام تو شد ملک غزلهای من ای دوست
در شعرتو هرچند زمن نام ونشان نیست

شهنازم و تار نفسم حزن نواز است
در حنجره ام مخمل غم هست و بنان نیست

یک ماه دگر موسم عید است و بهاران
دور از تو ولی موسم ما غیر خزان نیست

کی سنگ شد آن سینه ی سودایی و نرمت
از کی دگر آن دیده براهم نگران نیست

اکنون که شدم مومن آیات حضورت
گلدسته ی گفتار ترا صوت اذان نیست!؟

دل باختم و بهره ای از عشق نبردم
آوخ که گذشت عمرم و دردت گذران نیست

پاییز شدم برگ به برگم همه زرد است
آن گل که تو دیدی دگرش سبز و جوان نیست

در بستر اندوهم و همخوابه ی مرگم
برگرد که در سینه ی شعرم ضربان نیست.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
بامرگ گل ،خار عزیز نمی شود
با چرک، دامنِ چرک تمیز نمی شود

بیهوده نجنگ که عشق عشق ست همه حال
با سوهان فتنه، چاقوت تیز نمی شود

اگر چه جوانه زده ای ،ولی بهار
هزار سال به دل انگیزی پائیز نمی شود

این غوره های نرسیده ز غطبه و غضب
هرگز ش*ر..اب خانگی مویز نمی شود

گیریم که سبز شدی و چاق به آبروی ما
اما کدو گل به سر جالیز نمی شود

با خشم رود و طغیان جوی حقیر
دریای آرام طاقتم لبریز نمی شود
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
ای تبر تقدیر تلخ این درختان سبز نیست
تاتوهستی خوشه های خوشه چینان سبز نیست
ژاله ها از ژرف حسرت ،برگ گل تر می کنند
برکه ی تاریک وحشت آشنایان سبز نیست
غوک را گفتم که از غم ها بخواند بوعطا
گفت این وارونگی در چشم اذهان سبز نیست
پرده بر پندار و کردار و به گفتارم مزن
کین حجاب از هجمهٔ حرمان گرایان سبز نیست
ساحل صبر مرا موج ات به دریا می زند
زیر تیغ ات سایهٔ این نخل طوفان سبز نیست
بشکه ای بودم که در انبار باروتم نشاند
نشئه ی غم نامه های ناله خیزان سبز نیست
این جهنم آخر از جوشش بخارم می کند
آنزمان که باغ این مینو پرستان سبز نیست.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
پیچک خورشید بر دیوار بی پادیر میتابید اگر
از خراب سینه ی ما می گرفت این جغد ،پَر

دخمه را آباد کی سازد، فغان زخمه ای
ناله ی بوفان کجا و نغمه ی مرغ سحر

این نفیر از نخوت ما بود، یا مکر رقیب
نی ،نماز ندبه می خواند به مرداب نظر

چون درختی ریشه در خاک خیالش کرده ایم
گرچه هردم می زند، بر تاک تقدیرم تبر

سوگواره ست هر شاهین شعری که بگیرد اوج غم
این نه پرواز ست با چشمی که زنجیرست به در

این عصای حرمت موساست در دستان من
می شکافد سینه ی دریادر اندوهِ گوهر

قُمری ار قصاب گُل گردد ،که واویلا به باغ
تیشه و ریشه بهم آمیزد و میغ و قمر
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
آه ای مرد من ،ای موطن شیدایی و عشق
دوری ات بر جگرم آتش نمرود شدست
کشتی زندگی یم در دل دریای غمت
خورده بر صخره ناکامی و نابود شدست
هر نمازی که به محراب تو خواندم ز نیاز
ناله ای بود، که از ندبه غم آلود شدست
معبدش مسلخ مکر است ،حذر کن زرقیب
کز زبان منو تو ،تاجره ی سود شدست
آب شد شمع من از ،شرم شماتت هایت
چشمهٔ اشک من از ،برکت غم رود شدست
گفتم آئینه شوی ،در تو خودم را نگرم
این چه ظلمی ست، که با تار تو هم پود شدس
به خدایی که مرا سائل درگاه تو کرد
خاکم از بارش ظن تو گل آلود شدست
گندم شوق من از حیله ی حاسد ،زرد و
آتش عشق من از دولت غم، دود شدست
می روم تیشه به تنهایی فرهاد زنم
اجلم آمده که ،لحظه ی موعود شدست
تو مگر فاتحه خواندی به مزار دل من؟!
که چنین گور من از عطر تو پر عود شدست؟!
گر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
شرم نگاهِ تو مرا،غرقِ نیاز می کند
دل به تو رام گشته و با همه ناز می کند

صید صداقتت شدم ،سالک سیرت خوشت
چهره ی تو حال مرا مسئله ساز می کند

وه چه ش*ر..اب و شربتی میچکد از دهان تو
روزن گِل گرفته را نطق تو باز می کند

ای بفدای بوی تو شامهٔ شعرهای من
کعبه هم از حلول تو ترک نماز می کند

چاه چکامه های تو ،زمزم خشک سالی ام
ابرهه ی دلالتم میل حجاز می کند

در شب دیوار و دروغ ،سو زچراغ رفته و
شعله ی شمع خسته را ،سایه دراز می کند

سقف سکوت من پُر از سانحهٔ صدای توست
زاویهٔ ذهن مرا ،در تو تراز می کند.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا