عاشقانه‌ها عاشقانه های الهام امریاس

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 68
  • بازدیدها 1,505
  • کاربران تگ شده هیچ

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #61
گر که لب های تو غنچه چین لبهای منست
من حرام بوسه هایم را حلالت میکنم

شرعی و فرعی ندارد عشق عشق ست هر زمان
بوسه را امر مباح انفعالت می کنم

سر بروی سینه ی سیمین سرای من گذار
من همان رنجم که از بردن جلالت می کنم

من همان پالونه ی پندار پاکم نازنین
ناسره ها را بریزان که زلالت می کنم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #62
خسته ام ای خاطره ساز شب اشعار من
هستی اما درد و دلها با خیالت میکنم

عمر طی شد تابع ترس و تقیه ای دریغ
من همان کفرم که لبریز کمالت میکنم

گر جزای جرم ها ای آتش سوزان تویی
چشم جرات را چراغ اشتعالت می کنم

گر به حوا قانعی، حوری نمیخواهی بیا
من حرام بوسه هایم را حلالت می کنم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #63
وقت عشق ست و دلم بیتاب از تو گفتن است
سر به بازوی تو در شبهای حسرت خفتن است

تا غبار غم بروبم از قد و بالای دل
غرقه در دریای آغوشت تنی را شستن است

من پری زاده نبودم تا که تسخیرت کنم
ای که دشتستان فایز بی حضورت مدفن است

قوی احساسم که در دریاچه ای تنها شدم
برکه ی بغضی همیشه در گلویم بامن است​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #64
بید سر افکنده ای بر حال و روزم می گریست
گفتم ای سر ،مو پریشان کن گه آشفتن است

آنکه بر چشمم نگاهش خیره بود ،خیرات شد
مثل حلوایی که حُزنش برهمگان روشن است

مرده ایم اما کفن از ما جدا افتاده است
وقت کافور کلامی در نگاهت جستن است

ای فسونگر ،فاصله شد فاتحه خوان دلم
کشته ی مهر توای مولای مردان یک زن است

شیخ صنعانیم و در رهن خماری جانمان
منطق الطیرا از آن کعبه زمان رفتن است​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #65
لب به جام غم زدن ،مستانه گی دارد مگر
مستی ما از ش*ر..اب شعرهای الکن است

بوفم اما ای چو سیمرغ سخنهای سخی
زالی و رودابه ام از عشق تو آبستن است

غنچه از بهر فسردن نیست ای غافل دلان
کارغنچه ،غنچه ی همزاد را بوسیدن است

سرمهٔ سودا بچشمم میکشم سودابه وار
آوخ از عشقت نجیبانه دلم تر دامن است

ریشه ی فکر مرا روزی در آتش سوختند
وقت در خاک خیالاتت ز نو روئیدن است

شب شد و تخت تمنا و تب تقدیر و من
آه از هجران که کارش عاشقان را کشتن است.​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #66
هوای حرمت ما را ندارد شاهِ عیاران
که مکار دلق بازی مرا افکنده در زندان

من آن شیرم که شیدایی کشیده شیرهٔ هوشش
بچاه می افکنم خود را چو بینم چهره ی نادان

اگر درویش نیشابور بدست خویش جان دادست
بیا عطار شو ما را که با دست تو دادم جان

زبان الکنم را نیست توان گفتن از هجرت
وگرنه آب میشد سنگ ز مشروح غمِ هجران​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #67
نمیدانم کدام بزاز غمت بر من قواره کرد
که جز اندوه نمی شیند لباسی بر تنم آسان

چو روباه گشت یارِ گرگ،شغال شب به دنیا شد
درید مرغ پگاهم را چونین سر پنجه ی حیوان

دلم چون کوکناری شد کبابِ منقلِ دنیا
کشیدست شیرهٔ جان را همه دم با لبِ عصیان

پرندِ پاکِ پرهیز است ،قبای قامت درویش
قناعت پیشه گان را نیست،طمع بر اطلس شاهان​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #68
اگر میسوزم از عشق ست ،به وصلت کی نظر دارم
تن ات تقسیم عشاق و دل ات هم سهم تنهایان

من اندوه نگاهت را میان شعرها دیدم
بیا تا زخم هایت را ببندم با نخِ پیمان

خداوندا به کشکول شیوخ حلقه ی عرفان
بهایی ده که بنْشیند کمی مِهرم به قلب آن

سلامم به سردی هم اگر پاسخ بگویی شُکر
جوابم ده به پاس عشق،تو ای معشوقِ بی ایمان

کُماس کلبه ی درویش تهی از آشِ آشوب ست
رها کن کینه هایت را به نام حرمت انسان.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #69
خیزنده آنکه
در منقل حادثه
دامان فروزنده را می گیرد
وسر به ضرب انبر فرو نمی آورد
خیزنده باش
که خواب خیس برگ را به سایه برسانی
و موجز ممتنع را به مباحثه
هرچند که دارها بر چوبه های هیس استوارست و
استواری به چوبه های بی چراغ جسم گردن شکسته ایست
که روح را به بزرگی نشر می دهد.
سخت است که به برداشت گندمان کاشته ات
پیش از تاراج ملخ ها ،نرسی
و سفره ات به سخره ی سکوت گرفته شود.
گران است بهای مردن
به گاهی که زندگی زنبیل پوچی ست
بر شانه های تکیده ی اجبار.
کاش گ. ا. و. ها
انتقام شیر هایشان را از شکمبه هایمان بگیرند
که ما جانیان خوش پوش و خوش خوراک
رویای گ و س ا ل ه هاییم .
افسوس که خونی نمی دود
از حجامت این حرفا به حفره ی پوک پندار کسی.
ترس گیاه عجیبی ست
گیاه سکون و سکوت.
عطار اراده ی خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا