عاشقانه‌ها عاشقانه های الهام امریاس

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 68
  • بازدیدها 1,507
  • کاربران تگ شده هیچ

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
و مرا کُشت ،مراکُشت،مراکُشت غمت
چه کنم تا بکُند بر دل ِ من پشتْ غمت

کرده در هیئت جان عشقِ تو غوغا ،چکنم
تا نکوبد دگرم بر سرِ دل مشتْ غمت

دین من چشم تو ،ایمان وجودم نگهت
ای به گاتای غزل آیت زرتشتْ غمت

مسخ دیوان توام ،مسح بکش بر سرِ من
تا به فرقم نکشاند پنج انگشتْ غمت.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
سفید بود
مثل سرمای سکوت
سفیدِسفید
مثل بی فانوسی چشمهای خیره ام به خدا
مثل ابرهای نابارور
انباشتنه بود اما رها و سبک
درست مثل گریه های درگلویِ من
به گاهی که لبانم از بی تحرکی ،غنچه می پژمرد.

می بوسم
بویش را می بوسم
تشمیم مقدسی ست هوای خیال را به خلوت بردن
و به خدایی نشانیدن

گیسوان سیاهم را با زنجیرعشق می بافم
تاهر بادی از جایشان نبَرد
آخر این
رشته های سست بی صلت
در حسرت انگشتان تو انگ خورده ی طوفان حوادثند
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
امشب، نه ،هرشب
راز تو را از زیر پوست دیوار
به رگهایم تزریق می کنم
سلولهایم همه سربی می شوند
سنگین و سربراه

قُلُپٔ...فرو می روم به اشک ماهیان
وقتی قلب دریا را به قلاب قسمت قسم می دهند
و سَق صبوری
کام میدهد به تیزی تقدیر

حالا دیگر نوبت توست
مرا بیرون بکش ازین عذاب عمیق
می خواهم در دستان تو بمیرم
ای سفیدِ سرنوشتِ سیاهِ من
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
ای بفدای شعرِ تو چشمه ی خون روانِ من
ناله مکن که می خورد تیرِ غمت بجانِ من

آهِ تو از نهاد ِمن،ناله ی ناشنیده نیست
آه نکش که بر زمین می رسد آسمانِ من

سر به کدام دامنی ،دستِ که مانده برسرت
وای ز غیرت و حسد ،سوخته استخوانِ من

حامله ام به حسرتت ،این تو واین جنینِ غم
مادر درد شد دلِ عاشق بی نشانِ من
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
ترکش طعنه ات هنوز بر سر نخل ناز ماست
ای که ز خشم تو فرو،ریخته آشیانِ من

فرق نمی کند جفا،یا که وفا کنی به ما
در همه حال می چکد عشق تو از زبانِ من

چهره گشوده ای به جز،من به تمام مردمان
این چه جفای بارزی ست بر دلِ ناتوانِ من

طالب تازیانه نیست این تن سینه سوخته
با همه گر تو میزنی،خم نشود کمانِ من

سنگ شدی که بشکنی ،شیشه شدم بیا دگر
تکه به تکه ام کن ای تبصره ی فغانِ من.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
ز میخانه به مسجد می روم ،از کفر تا دین
ز نوشیدنی تو دست میشویم ای ابریق غمگین

صلیب از دوش سنگین گشته ام بردار ای دزد
که شمعون را غم عیسی نخواهد داد تسکین

به راه دور بستند پای شیدایی ما را،آه
چو کشکولی که از خود دور می بیند تبر زین

تبم بالا گرفت ای ابن سینا مرهم ات کو
که زخمم گشته از بیرحمی اش بسیار چرکین
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
پریشنده تر از سر کنده مرغانِ غریبم
مکن قصاب، این گونه دلم را ،پرپر از کین

چه آکیناکه ای داری به دستان ات، یلِ غم
بنازم ضربت شمشیر شعرت را به تحسین

ترا می خواهم اما ،منع قانونم نهیب است
لبانم را به آهی دوخت ، نخ های فرامین

تو داماد دل دیوانه ام هستی و افسوس
منم آن نو عروسی که ندارد عشقْ کابین
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
گذشتم از چکامه هایت ای هیلاج ِحسرت
فراموشم کن ای فانوس دریای شب آذین

به تصلیبم مکوش ای تندر تقصیر ورنه
دو عالم می شود از خون این دلمرده رنگین

به منقار میگرفتی گر که از من شاخه ی مهر
کنون بر بام رویا آشیانه داشتند مرغان آمین

تو هیراد منی درهی هی طوفان هجران
بگو کآخر فرو می ریزد این دیواره ی چین

ترا خواهان و نا خواهانم و حیرانم از خود
که هم پابند و هم دل کنده ام از عهد دیرین

یکی چشمم براه و دیگری را بستم از یأس
گهی بالا پرم از شوق و گه از شرم پایین

مرا چون زنده تدفین میکند تقدیر، بنگر
دعا گویت چگونه خاک شد با تیر نفرین
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
تیرتند فاصله ،فریاد فرهادم بکرد
در میان عشق شیرین ،اشک ها شورم کند

گفته ای از چه سیاهست سرسرای سینه ام؟
شب از آن ماندم که دیدار تو پرنورم کند

آنقدر لنگ توأم در عشق بی فرجام عشق
ترسم این زین و تبر کشکول تیمورم کند

سینه ای بگشوده ام ،بگذار سر تا بندمش
یا بزن داری که حلاجانه منصورم کند‌.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
آه از من که ز هجران تو رنجورم و زار
شده چنگیزِ دلم در مغول ِعشق تو خوار

من همان مرغ اساطیری احساس توأم
که در افسانه ی چشمان تو رفتم سرِ دار

این چه خوشه ست که در خاطر ما میجوشد
وین چه انگور که بُردست ز دلم تاب و قرار

فلک سفله ببین ،ساتن صبرم بِدرید
وین چه بزاز که غم دوخت بر اندام هَزار
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا