شاعر‌پارسی اشعار شهریار

  • نویسنده موضوع SAmirA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 149
  • بازدیدها 4,354
  • کاربران تگ شده هیچ

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #111
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #112
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه بگریه ابر سیه گشودم چشم

دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم

دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس

به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند

به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس

که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #113
شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود

عقلی درید پرده که دیوانه تو بود





خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست
خود جرعه نوش گردش پیمانه تو بود




پیرخرد که منع جوانان کند ز می
تابود خود سبو کش میخانه تو بود




خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر
ته سفره خوار ریزش انبانه تو بود




تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه جانانه تو بود




دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه تو بود




هدهد گرفت رشته صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانه تو بود




برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک
کورا هوای دام تو و دانه تو بود




بیگانه شد بغیر تو هر آشنای راز
هر چند آشنا همه بیگانه تو بود
همسایه گفت کز سر شب دوش شهریار
تا بانک صبح ناله مستانه تو بود
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #114
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #115
سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد

علت کورى. یعقوب نبى معلوم است
شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد….
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #116
از من گذشت
ومن هم از اوبگذرم ولی
با چــون مــنی بہ غــــیر
محبت روا نبود
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #117
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #118
فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو می آوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #119
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامیها
بخت برگشته ما خیره سری آغازید
تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها
دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت
ساختم این همه تا وارهم از خامیها
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه گمنامیها
نشود رام سر زلف دل آرامم دل
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها
 

⒨⒪⒣⒜⒨⒨⒜⒟.⒮

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
94
پسندها
303
امتیازها
2,713
مدال‌ها
1
سطح
3
 
  • #120
آمدی جانمٖ به قــربانت صفا آورده ای

درد بی درمان قـلـبـم را دوا آورده ای

با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام

آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا