• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌های یک خروار حرف | روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ℛℴℎ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 748
  • برچسب‌ها
    روناهی
  • کاربران تگ شده هیچ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام او
نام مجموعه: یک خروار حرف
تگ: محبوب
مقدمه:
تو چه میکنی؟
وقتی یک خروار حرف در سینه‌ات قل قل می‌کنند اما تمام تلاشت را هم که میکنی از حنجره‌ات خارج نمی‌شوند؟
می‌چسبند به آن گوشه دنج دل که جز من، تنها تو آن را می‌شناسی...
شورشی در تنت به پا می‌کنند

و با خاطرات قدیمی قیام می‌کنند.
می‌خواهند فریادشان بزنم
تا همه بشنوند...
در واقع تا تو بشنوی.
اما دهان که باز می‌کنم تنها جمله ای که با آن همه واژه درهم می‌توانم بسازم
سکوت است.
تو بگو...
با یک خروار حرف نگفته در دل چه باید کرد؟


 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ℛℴℎ

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,597
پسندها
21,382
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • #2
•| بسم رب القلم |•


آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg




نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
خواستم دورشان کنم اما بند شده‌اند به تنم؛
جدایشان که کردم به دلم پناه آورده‌اند.
دل آدمی هم که از عالم و آدم ساده‌تر
مـأمنشان گشته.
دم از واژه‌ها می‌زنم.
از آن همه دوستت دارمی که در وجودم ولوله به پا کرده اند.
نقشه شومشان را از برم؛
هربار نگاهم به نگاهت پل زد
هزار
دوستت دارم تا لبان بسته‌ام بالا آوردند
اما همه را بلعیدم...
می‌دانم
آنچه برایم دیده‌اند، خواب رسوایی است.

 
آخرین ویرایش
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
ردپای عطرت که در کوچه یادگار ماند، زنبیل دلم پر از خاطرات نم‌زده شد.
نم بارانی بود که بر لباس مندرس خاطراتم نشسته بود و هزاران روز تنم را شسته بود.
و من...
در جنون عشق، نگاه بر جای خالی‌ات در همان کوچه تنگ کوک زده بودم.
که تو قرن‌ها قبل از آن گذر کرده بودی...


 
آخرین ویرایش
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
قبل‌تر‌ها جملاتم رقیق‌تر بودند.
این همه ایهام و استعاره در جانشان نبود.
راحت‌تر حرف های این تکه تپنده‌ام را لای کلمات می‌پیچاندم و برایت می‌نوشتم...
نه!
بگذار حقیقت را بر این برگه‌ها بنشانم.
قبل‌تر‌ها تنها یک جمله را از بر بودم.
سلام هم که بر زبان می‌راندم یکباره دوستت دارم می‌شد.
حالا اما...
تنهایی، ردای جنون را بر شانه‌های واژه‌هایم انداخته است که یکدم شاعرند و دمی دیگر فلسفه می‌بافند.


 
آخرین ویرایش
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
قلم سربه زیر نگاهم کرد. من هم نگاه کردم. دست‌ها هم منتظر بودند اما...
بیهوده بود.
دیگر نه صدایی می‌آمد، نه شاخه‌ای شکوفه می‌کرد.
سال‌ها بود که در فنجان مرگ حل شده بود قلبم.
 
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
حال خوشم، خشی دارد که هر بار در پخشش روی آن نقطه می‌ماند...
دقیقا در نقطه پایانی دوستت دارمی که حواله‌اش کردی
 
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
واژگان شب‌هایت، آبستن این جادوی سه حرفی بشری بودند که تمدنی را به آتش می‌کشاند
و مرا...
در خاکستر ازلی خود، تا به ابد می‌سوزاند.

چرا هوشیارم نکردی؟
که چشم‌هایت چنان عشق به چشمانم نوشانده‌اند که مرا از من ستانده و در کیسه جنون تحویل پیچاپیچ رقصان زلفت دادند.
 
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
در میان سینه، پرنده‌ای لانه کرده که هربار خاطره رایحه تو بال‌ و پرش را جان می‌بخشد تا در این حصار استخوانی سوی تو پر بکشد...
و خون آورده‌های حصار این تن، گویی در گلویم اتراق کرده‌اند که قرنی است راه نفس می‌بندند بچه‌بغض‌های یتیم آواره...
 
آخرین ویرایش
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

نویسنده انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
منتقد انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,383
پسندها
25,450
امتیازها
47,103
مدال‌ها
54
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
مرا چند جان مگر بود که هر بار به تیغ کشنده نگاهت، سر این دل را می‌بریدی و در کوزه هجران می‌انداختی؟
سارق خوبی هستی...
تا به خانه تن نگاه انداختم، دل و آبرو و عمر که هیچ جان را هم غارت کرده بودی.
 
امضا : ℛℴℎ

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا