- تاریخ ثبتنام
- 11/10/22
- ارسالیها
- 638
- پسندها
- 7,631
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 15
- سن
- 20
سطح
12
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #41
به صفحهی پنجم خیلی خوش اومدید.
از اینکه همراه منید خیلی ممنونم.
ایشالله در شروع فصل دوم رمان اگر همچنان همراه این رمان بودید، بیشتر باهم خواهیم بود گلگلیا.
پاهای آندیا از شدت خنده با هر کلمهی مدی، سست میشد و صدایش با قدمهای تندشان درهم میآمیخت. با خندههای نصف و نیمه و نفسی که به زور بالا میآمد، گفت:
- خفه شو لعنتی!
کمی ایستاد تا نفسی تازه کند. روی زانوهایش خیمه زد و سرش را به پایین خم کرد. نسیم موهایش را تاب میداد و خندههایش مجال حرف را از او گرفته بود. افکار مدی غیرقابل پیشبینی و خندهدار بود.
مدی در جایش ایستاد و به عقب برگشت. درحالی که از خندهی آندیا خندهاش گرفته بود، نفسی عمیق کشید و صدایش باز هم گوشهای آندیا را...
از اینکه همراه منید خیلی ممنونم.
ایشالله در شروع فصل دوم رمان اگر همچنان همراه این رمان بودید، بیشتر باهم خواهیم بود گلگلیا.
پاهای آندیا از شدت خنده با هر کلمهی مدی، سست میشد و صدایش با قدمهای تندشان درهم میآمیخت. با خندههای نصف و نیمه و نفسی که به زور بالا میآمد، گفت:
- خفه شو لعنتی!
کمی ایستاد تا نفسی تازه کند. روی زانوهایش خیمه زد و سرش را به پایین خم کرد. نسیم موهایش را تاب میداد و خندههایش مجال حرف را از او گرفته بود. افکار مدی غیرقابل پیشبینی و خندهدار بود.
مدی در جایش ایستاد و به عقب برگشت. درحالی که از خندهی آندیا خندهاش گرفته بود، نفسی عمیق کشید و صدایش باز هم گوشهای آندیا را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر