دفتر درد و دل دفتر | دفتر درد و دل وِیْ

[وِیْ]

​

 

[وِیْ]

​

 

[وِیْ]

این پست به‌طور ویژه مطالعه شود-
دو هفته خوبی نبود
در واقع دو هفته افتضاحی بود
همین الان که دارم می‌نویسم چشمام از شدت داغی داره ذوب میشه
سرم مثل یک بادکنک که یک نفس تا ترکیدن فاصله داره پره و درد می‌کنه
و نقطه به نقطه بدنم گوشت و استخوان جوری درد می‌کنه که انگار تازه از چرخ گوشت در اومدم
پروژه‌ی لعنتی که تا فردا شب وقت دارم رو هنوز تموم نکردم
درسام که به خاطر پروژه نخوندم روی هم جمع شده
همه چیز زندگیم بهم ریخته و آری...
ولی چرا دارم میگم؟
که فردا، ماه بعد و از همه مهم‌تر آخر پاییز
اگه زنده بودم اینو بخونم
که بازم با این حال داغونم
تونستم
ادامه دادم
و موفق شدم..
حالا که داری اینو برای اولین بار بعد از نوشتنش میخونی
لطفاً بزرگ بخند
حتی اگه حالت بده...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[وِیْ]

تو آب هستی
‏و آب تشنگی می‌آورد
‏و آب سیراب می‌کند
‏و آب غرق می‌کند!

 

[وِیْ]

یعنی اگه یک نفر باشه
حقیقت رو راحت و رک بکوبه تو صورتم
همینه
​

 

[وِیْ]

مشاهده فایل‌پیوست 645780​

...
​

 

[وِیْ]

سالی یک بار
عمیقا گاهی هرچند وقت یک‌بار هوس میکنم
شاید دلتنگ میشم
شاید دل‌نگران
برای آدمایی که دست کم روزی باهاشون از روحم وقت گذاشتم
حرف بزنم
چیزی براشون بفرستم
حالشون رو بپرسم
حتی اگه جواب ندن ناراحت نمیشم
باهام تلخ برخورد کنن هم ناراحت نمیشم
اما دلم میخواست این آزادی برام بیشتر باشه
اینو خوب می‌فهمم که آدما برعکس من از مسافر سالی یک بار بودن بقیه تو زندگی‌شون خوششون نمیاد..
چاووشی گوش می‌دهیم
دوشواری نداریم که

 

[وِیْ]

لطفا بگو به چه زبانی بگویم
دوستت دارم تا بدانی
ابدیست... .

 

[وِیْ]

​

 

[وِیْ]

وقتی آدم ها برای هم مهم بودند، همیشه برای حل مشکلات، راهی پیدا می کردند.

-باورم کن – نیکلاس اسپارکس