دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های ببخش مرا به خاطر سادگی هایم | زینب زاهد شادباد کاربر انجمن یک رمان

[زینب زاهد]

دوستت دارم هایم را نگه داشتم برای تو... برای تو که شاید به فکرمی، شاید برای من همان شاهزاده ی رویاهایم هستی که همیشه آرزویش را داشتم.

 

[زینب زاهد]

در رویاهایم تو را می بینم. فقط به سوی تو پرواز می کنم. با تو هستم و برای تومی نویسم. کاش بدانی حرف دلم را و مرا در آغوش بکشی.

 

[زینب زاهد]

هر روز قلم به دست می گیرم تا بنویسم. آن قدر می نویسم تا به واقعیت تبدیل شود. واقعیتی که رویای بزرگ من است. من با نوشته هایم طوفان به پا می کنم. تا تو بیایی و برای هم شویم. دوستت دارم عشق مهربانم.ذستانم را بگیر تا آرامش بگیرم.

 

[زینب زاهد]

پرواز می کنم و اوج می گیرم. بدون بال می پرم. من یک پری بی بالم ولی وجود تو به من بال و پر می دهد. دستانم را بگیر تا آرامش بگیرم .

 

[زینب زاهد]

مرا ببخش به خاطر رفتارهای بدی که داشتم و این که زود قضاوتت کردم.
کاش هیچ فاصله ای میان من و تو نباشد.
تو دلیل تمام ذوقی هستی که من در تمام این روز ها داشتم. تو دلیل نوشته های من هستی. تو خوب بودی ولی من نمی دیدم.
تو را با تمام وجود دوستت دارم.
شاید دیر به هم برسیم ولی می رسیم. قول می دهم به هم برسیم.

 

[زینب زاهد]

کاش به من بگویی چقدر تا بهشت راه مانده.
همان بهشتی که چند سال است منتظرش هستم تا قدم در آن بگذارم. خسته نیستم اما می ترسم. می ترسم از روزی که دیگر تو نباشی. ترسم این است که روزی صبر یکی از ما تمام شود.

 

[زینب زاهد]

من دلم روشن است. دلم روشن است به روز هایی که لبخند بر لبانم می نشیند. دلم روشن است به تو و تمام آرزوهایم که محال به نظر می رسد می رسم. دلم روشن است شب هایم روزی با نور روشن می شود. دلم روشن است به تمام آرزو های کوچک و بزرگمان می رسیم.

 

[زینب زاهد]

من قوی نبودم، مجبور بودم تحمل کنم سختی ها را به خاطر عشقی که در سینه ام هست. به خاطر این که دوستت داشتم. دوست داشتم تو را با تمام تار و پودم. عاشقانه برایت می نویسم. کاش پیشم بمانی و با من باشی.

 

[زینب زاهد]

امشب شب آرزوهاست، آرزو می کنم تا همیشه برای هم باشیم. کاش روزی برسد که هیچ فاصله ای بین من و تو نباشد و کنار هم تک تک ستاره ها ی آسمانی را بچینیم.

 

[زینب زاهد]

ببخش مرا به خاطر سادگی هایم، هر چقدر می خواهم اشتباهاتم را تکرار نکنم باز هم این اتفاق می افتد، چون من در عالم رویاهای کودکی سیر می کنم.