دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های زندگی جریان دارد | سارا حیدریان کاربر انجمن یک رمان

[SARA HEYDARYAN]

نام دلنوشته: زندگی جریان دارد
نویسنده: سارا حیدریان
مقدمه: زندگی هر روز روی دیگری از خود نشان می‌دهد و من در عجبم که چگونه آن‌ها را فرا بگیرم؟ نقل یکی از دوستانم که دیروز از کنارم رفت را آویزه‌ی گوشم کرده‌ام: اتفاقات و خصوصا آدم‌ها، می‌آیند و وقتی درس خودشان را به تو دادند میروند.
دقیقا جمله‌ای گفت که وصف حال خود و رفتنش از کنارم شد.

 

[آینهـ]

•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[SARA HEYDARYAN]

داشتم وسط احساساتم غرق میشدم
نمیدونم بابت استرس شغلیم ناراحت باشم یا اینکه برای موقعیت شغلیم خوشحال
نمیدونم برای اخلاق‌های گند خانواده‌ام ناراحت باشم یا برای اینکه خانواده دارم خوشحال
نمیدونم حقیقتا سردرگم هستم یکم همه چی در هم شده و من به شدت سرم شلوغ شده و همه چی انگار دور هم میپیچه

 

[SARA HEYDARYAN]

من اولین شغل رسمیم رو اوایل بهمن ماه گرفتم و امشب در ساعت ۱:۵۰ دقیقه تردید دارم که استعفا بدم یا نه.
مدام میرم پیوی کارفرما و برمی‌گردم.
به این فکر می‌کنم که منه سارا وقتی نمیتونم مسئولیت چیز‌های کوچیک رو به عهده بگیرم چرا باید مسئولیتی به این بزرگی به عهده بگیرم که میدونم اخرش شکسته و فقط خودمو ضایع کردم.
از طرفی میگم اینم بازی روزگاره و باید در برابرش صبر کنم.
از یه طرف دیگه میگم یه شانس دیگه به خودم میدم ولی خودم که میدونم شانس دیگه‌ای فایده نداره.
از طرف دیگه اهداف بزرگتری برای اینده‌ام دارم که شاید ادمینی داخلشون نباشه.
این روزا تصمیم گیری برام یه بحران تبدیل شده
تصمیم گرفتن این روزا سخته خیلی سخته