دفتر شعر دفتر شعر کاربر Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 448
  • بازدیدها 2,076
  • کاربران تگ شده هیچ

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #331
نامت سپیده‌دمی‌ست


که بر پیشانی‌ِ آسمان می‌گذرد


ــ متبرک باد نامِ تو! ــ


و ما همچنان


دوره می‌کنیم


شب را و روز را


هنوز را…





احمد_شاملو
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #332
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت

ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن

تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان

بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #333
آن خداوندی که عالم آن اوست

جسم و جان در قبضهٔ فرمان اوست

سورهٔ حمد و ثنای او بخوان

کیت عز و علا در شان اوست

گر ز دست دیگری نعمت خوری

شکر او می‌کن که نعمت آن اوست

بر زمین هر ذرهٔ خاکی که هست

آب خورد فیض چون باران اوست

از عطای او به ایمان شد عزیز

جان چون یوسف که تن زندان اوست

بر من و بر تو اگر رحمت کند

این نه استحقاق ما، احسان اوست

از جهان کمتر ثناگوی وی است

سیف فرغانی که این دیوان اوست



سیف فرغانی​
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #334


دنیا که من و تو را مکان است

بنگر که چه تیره خاکدان است

پر کژدم و پر ز مار گوری

از بهر عذاب زندگان است

هر زنده که اندروست امروز

در حسرت حال مردگان است

جایی‌ست که اندرو کسی را

نی راحت تن نه انس جان است

در وی که چو خرمنت بکوبند

گردانه به که خری گران است،

بیدار درو نیافت بالش

کاین بستر از آن خفتگان است

این دنیی دون چو گوسپند است

کش دنبه چو پاچه استخوان است

زهری‌ست هزار شاه کشته

مغزش که در استخوان نهان است

در وی که شفا نیافت رنجور

پیوسته صحیح ناتوان است

از بهر خلاص تو درین حبس

کاندر خطری و جای آن است،

دست تو گسسته ریسمانی‌ست

پای تو شکسته نردبان است

نوشش سبب هزار نیش است

سودش همه مایهٔ زیان است

نا ایمن و خوار در وی امروز

آن کس که عزیز انس و جان است

چون صید...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #335
دیدن روی تو را محرم نباشد چشم ما

دیده از جان ساخت باید دیدن روی ترا

از رخ و روی تو رنگی تابناک آمد بچشم

وز سر زلف تو بویی سر بمهر آمد بما

گر بیاد روی گلرنگ تو درخاکم نهند

تا بحشر از تربت من لاله گون روید گیا

نان لطف ای شاه در زنبیل فقرم ار نهی

همچو من درویش شد چون تو توانگر را گدا

گوهر عشقت که جان بی دلانش معدنست

قلب ما را آنچنان آمد که مس را کیمیا

از هوای تو هرآنکس را که در دل ذره ییست

روز و شب گو همچو ذره چرخ می زن درهوا

از صف مردان راه عشق تو هر دم کند

دفع تیر حادثه همچون سپر تیغ قضا

عشقت از شیطان کند انسان واز انسان ملک

آدمی از پشم قالی سازد از نی بوریا

بر سر کویت چو عاشق پای دار دامن کشد

دست او اورا چنان باشد که موسی را عصا

جای عاشق در دو عالم هیچ کس نارد بدست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #336
مبداء عشق ز جاییست که نیز آنجا را

کسی ندیدست و نداند ازل آن مبدا را

سخن عشق بسی گفته شد و می گویند

کس ازین راه ندانست امد اقصا را

راست چون صورت عنقاست که نقاشانش

می نگارند و ندیدست کسی عنقا را

پایه عشق بلندست و ز سربازان هیچ

کس نیاورد بزیر قدم آن بالا را

گر تو از خود بدر آیی هم از اینجا که تویی

سیر ناکرده ببینی افق اعلا را

قلم عشق کند درج بنسخ کونین

در خط علم تو مجموعه ما او حی را

در کتب می نگری،راه رو و کاری کن

کآینه حسن نبخشد رخ نازیبا را

گر زاغیار دلت سرد شود، جان بخشی

نفس گرم تو تعلیم کند عیسی را

هر چه در قبضه الاست ز اعیان وجود

لقمه یی ساز از آن بهر دهان لا را

ترک دنیا کن اگر قربت جانان خواهی

که به عیسی نرساند سم خر ترسا را

کشته عشق شو ای زنده که هرگز چون جان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #337
هر چه غیر دوست اندر دل همی آید ترا

جمله ناپاکست و تو پاکی نمی‌شاید ترا

ور تو ذکر او کنی هر گه که ذکر او کنی

غافلی از وی گر از خود یاد می‌آید ترا

زهر با یادش زیان نکند ولی بی یاد او

گر خوری تریاک همچون زهر بگزاید ترا

گر دلت جانان خوهد میل دل از جان قطع کن

ور دلت جان می‌خوهد جانان نمی‌باید ترا

تا به هر صورت نظر داری به معنی تیره‌ای

صیقلی چون آینه چندان که بزداید ترا

ور ز خاک کوی او یک ذره در چشمت فتد

آفتابی بعد از آن اندر نظر ناید ترا

چهره معنی چو نبود خوب زشتی حاصلست

هر نفس کز جان تو صورت بیاراید ترا

تا تو تن را خادمی جان از تعب آسوده نیست

خدمت تن ترک کن تا جان بیاساید ترا

ور گشایش می‌خوهی بر خود در راحت ببند

کین در ار بر خود نبندی هیچ نگشاید ترا

از برای نیش زنبورش مهیا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #338
از دست محنت تو گریبان خویش را

گفتم بعقل دوش که ترک ادب بود

کز وصل او بجویم درمان خویش را

او طیره گشت و گفت ترا با ادب چه کار

تو عاشقی فرو مگذار آن خویش را

عیبم مکن اگر زتو بوسی طلب کنم

جمعیت درون پریشان خویش را

صد بوسه آرزو کنی از خویشتن اگر

بینی در آینه لب و دندان خویش را

عاشق شوی تو بر خود اگر هیچ بنگری

در خنده پسته شکر افشان خویش را

گر ماه در کنار تو آید روا مدار

قیمت چرا بری تن چون جان خویش را

در موسم بهار که یاد آورند باز

هر بلبلی هوای گلستان خویش را

در موسم بهار که یاد آوردند باز

هر بلبلی هوای گلستان خویش را

در بوستان نشیندو در حسرت تو سیف

بر گل فشاند اشک چو باران خویش را





سیف فرغانی
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #339
ای نبرده وصل تو روزی بمهمانی مرا

هیچت افتد کز فراق خویش برهانی مرا؟

در هلاک من چو هجرانت سبک دستی نکرد

بر درت از بهر وصلست این گرانجانی مرا

من بپای جست و جوی از بهر تو برخاستم

لطف باشد گر بگیری دست و بنشانی مرا

تو اگر آیی و گرنه من ترا خوانم مدام

من چو نامه تا نمی آیم نمی خوانی مرا

هر بهاری پیش ازین مانند بلبل درخزان

بر نمی آمد نفس از بی گلستانی مرا

می زنم بر بوی تو اکنون نوا چون عندلیب

کاش بشکفتی گلی زین بلبل الحانی مرا

من بآب صبر ازین گل شسته بودم پای روح

دست دل انداخت اندر ورطه جانی مرا

من چراغ مرده ام تو مجلس افروزی چو شمع

بر دهانم نه لبی تا زنده گردانی مرا

آفتابی در شرف من همچو ماهم در خسوف

روشنایی نیست بی آن روی نورانی مرا

از جهان بیزار گشتم چون بدیدم کوی دوست

از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

Arjmand

مدیر تالار فرهنگ و مذهب + خبرنگار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
1,471
پسندها
2,178
امتیازها
15,473
مدال‌ها
13
سطح
10
 
  • مدیر
  • #340
پیغام روی تو چو ببردند ماه را

مه گفت من رعیتم آن پادشاه را

خالت محیط مرکز لطفست و، روشنست

کین نقطه نیست دایره روی ماه را

بهر سپید (رویی) حسنت نهاده اند

بر روی لاله رنگ تو خال سیاه را

دستارم از سرم بقدم درفتد چو تو

بر فرق راست کژ نهی ای جان کلاه را

خورشید روی روشن تو همچو آفتاب

بشکست پشت این مه انجم سپاه را

در گلشن جمال تو روی تو آن گلست

کز عکس خود چو لاله کند هر گیاه را

در عهد خوبی تو جوانانه می خورد

آن زاهدی که پیر بود خانقاه را

از عشقت آه می نکنم زآنکه در دلم

شوق تو آتشی است که می سوزد آه را

فردا که اهل حشر بخوانند حرف حرف

این روزنامه بمعاصی تباه را

ما را چه غم که از قبل عاشقان خود

روی تو عذر گفت هزاران گناه را

گر چاکر توام بغلامی کند قبول

بنده کنم هزار چو سلجوقشاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arjmand

موضوعات مشابه

عقب
بالا