شاعر‌پارسی اشعار سیاوش کسرایی

  • نویسنده موضوع *AFSOON*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,597
  • برچسب‌ها
    شعر
  • کاربران تگ شده هیچ

کدام قالب شعری را بیشتر می پسندید؟

  • مثنوی

    رای 1 20.0%
  • قصیده

    رای 0 0.0%
  • غزل

    رای 2 40.0%
  • نو

    رای 2 40.0%
  • سپید

    رای 0 0.0%
  • قطعه

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    5

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
دفتر شعر از قرق تا خروسخوان :

1 . پیام


به نظر می رسد
که قلب شهر ایستاده است
و تنها
صدای گام سربازان است
که در کوچه ها طنین می افکند
ما اما
هراسی نداریم
چه درین سکوت
واژه ی مقدس نه
گسترشی با ابعاد جغرافیای وطن
یافته است
چه این بار سرنیزه های قلم
از کاغذها برخاسته
و در برابر سینه استبداد
نشانه رفته است
ما تنها نبوده ایم
هیچگاه تنها نبوده ایم
آنک تلاش و خروش خلق
ولی این بار
سپاهیانی با سلاحی دیگر
به یاری رسیده اند
دوستان !
به آن کارگر حروفچین از من پیام بفرستید
حروف را آماده کن
آزادی از راه می رسد
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
2 . مصب


شط در شط
آدمی
رود خروشان خلق
رودهای خروشان در مصب تنگ
ژاله
راه دراز پیمودگان
زائران آزادی
نه از خیابان آذربایجان
نه از مسگر آباد
نه از جوادیه
نه از خانی آباد
که از دوردست تاریخ
بی پرچم و بی علامت
با درفش تن
و چنگ فروبسته مشت
به نشان دادخواهی
جهیده از حریم
اما
در جامه ی عفاف
ستوه آمدگانی دیگر
مادر
خواهر
دختر
واژه بزرگ بیدار
زن
زن در همپایی و همراهی
زن در نماز جماعت
زن در ستیز
زن در ایثار خون
آنگاه
درود و دعا
خروش و فریاد
و پیوند سرود و صلوات
جوش خوردگی زخمی کهن
با مرهم اتحاد
انبوهه به هم برآمده دریا
در گریبان خیابان
بی شمارهای کین
و براده های خشم
برای چشم دشمن
و آنک پیشواز
پسرم
پسرانم
سربازان وطنم
سلام علی
سلام ناصر
سلام حسین
سلام کبر تقی مصطفی
شما کجا اینجا کجا ؟
یاد
یاد باد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
3 . دیداری با آتش و عسل


آذربایجان را می ماند
سخت و صبور و سترگ
کوه
با برفی بر تارک
با خورشیدی در انبان
آذربایجان را می ماند
آزاد آزادی ستان
اما زندانی زمان
آذربایجان را می ماند
انبوهه خاطره و یادگار
از شهید و زنده
بندی و رها
و پیدا و پنهان
آری به تمامی آذربایجان می ماند
این یک تن
این روستامرد شیشه وان
صفر
این سومین باقر و ستارخان
در قلب و چشم او
همیشه سهمی برای ماست
از آتش زردشت
و عسل سبلان
کنار نوخاستگان
گلهای تشنه
به گفتگو
چه خوش نشسته بود
این پیر تهمتن مهربان
که هم صخره بود و
هم سایبان
پیرزن مراغه ای که با شاخ گلی
راه دراز را به زیارت آمده بود
شیرین می گفت:
باخین
بیزیم قهرمان
بیزیم قهرمان
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
4 . از قرق تا خروسخوان


شب ما چه با شکوه است
وقتی که گلوله ها
آن را خالکوبی می کنند
و دل ما را
دلهای مظطرب ما را
در دو سوی شب
بانگ الله کبر
به هم وصل می کند
شب ما چه باشکوه است
وقتی که تاریکی
شهر را متحد می کند
شب ما چه با شکوه است
وقتی که دستی ناشناس
دری را
بر رهگذری مبارز
می گشاید و
شوق و تپش در دالان
بازوی هم را می فشرند
شب ما چه با شکوه است
وقتی که نظامیان
در محاصره چشمان شب زنده دارمان
اسیرند
شب ما
چه غمگنانه با شکوه است
وقتی که فریاد و ستاره
در آسمان گره می خورند
و بر بامها سایه ها
خاموشانه
ترحیمی ساده دارند
از قرق
تا خروسخوان
شبروان
دل ما را در کوچه ها
چون مشعلی دست به دست
می گردانند
و خواب بیهوده
بر فراز شهر پرسه می زند
کشتگان سحر را نمی بینند
اما
صبح حتمی الوقوع است
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
5 . فروبستگی


اعتصاب
واژه ای سهمگین تر از حریق
در پالایشگاه
اعتصاب
سریعتر از گذر گلوله
در خبرگزاریها
اعتصاب
جلاد هفت خواهر پیر یائسه
اعتصاب
لکه چرب و بوینک
بر کلاه سیلندر
و اعتصاب
پوشش پولادین
مقابل دولت نظامی
تو نانت را به نیمه می خوری
او ماهیانه اش را در میان می گذارد
کاسب نسیه می پذیرد
و پسرم قلکش را می شکند
می بینی رفیق
مهربانی به شهر باز میگردد
قلم
به قسم ایستاده و
کار
به کم کاری نشسته
و در برابر آنکه مسند خداییش را دیگر بار
می طلبد
خلقی بانگ بر میدارد
لااله الا الله
جوش خون
بر کناره های کویر
شکفتن گلبرگهای فولاد
در باغ ذوب آهن
و قهر قیافه ها
در سراسر وطن
و نه تنها دروازه قلبم
فروبسته بر دشمن است
که خانه خدا
خانه دانش
و خانه کار هم
مادر بر سجاده
و همسایه در اذان
نفرین را نیز
به دعا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
6 . چراغی فرا راه طوفان


به فصلی
که عریانی درختان را
هزار برگ سیاه مشق قیام
می پوشاند و
دیوارها حتی
آرزونامه های رایگان مردمند
به روزگاری
که هر عابر آرام
کز کنار تو می گذرد
حرفی است که حادثه ای را اعلام می کند
و در هنکامه ای
که قلم پا
با دوات قلب
در صفحه وطن
واقعه می نگارد
خاموشی ات
در بزم گزمگان و
سوگ عزیزان
هزار سعدی فصاحت است
هزار فرخی شجاعت
بگذار
تا مردمش بگشایند
زرادخانه ای را
که نامردمی
بر آن مهر و موم می نهد و در بستگی اش
گشایشی است در کار خلق
بنگر
چه گذار گلگونی دارند و
چه هول همایونی
واژه ها در خیابان
کلمات
صف در صف
و جمله ها در ستونی واحد
دوشادوش
می روند
تا نه تنگنای روزنامه ها
که گسترده فتحنامه ها را
تسخیر کنند
آفرین بر تو
که جویبار نازک آوازت را
به سرود این رود
می افکنی
تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
7 . بهشت زهرا


در هوای تر پس از باران
من خود
برادرم را دیدم
فراز گورش ایستاده
قدکشیده و دستها برافراشته
بالای بلندش
هر دم فراتر می رفت
تن از سروها گذرانید
بالا و بالاتر شد
بهتر دیدنش را سر بر کردم
خورشید بود که همه جا را می پایدد
چه رشدی دارند رفتگان
چه اوجی
وقتی به سربلندی مرده اند
بهشت زهرا پایان نیست
نه برای آنان که
شهیدی را چون دانه شکافته خون
در خاک می نهند
نه برای آن که می رود تا
با هستی زمین
یگانه شود
نه بهشت زهرا پایان راه هیچ کسی نیست
دستهای ناشناس
برگورهای نو ناشناخته
گل می گذارند و
علامت می نهند
در اینجا
جان باختگان
به حساب خلق آمده اند
نه خانواده
بر زمین ناهموار در هر کنار گوشه
چند تکه سنگ و سفال
و شتاب خطی
بر مقوایی
نشان مقبره شکوهمند شهیدی است
از چهارده
تا بیست و چند ساله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
8 . هزار دستان


نه
جار نزنید
درها را باز کنید
پنجه ها را فراختر بگشایید
کوچه بدهید
کوچه بدهید
اوست که می اید
من با هزار نشان می شناسمش
مادربزرگ گفت
خروسخوان می اید
می دانم
هم اوست که می اید
نه پری بر کلاه
نه پیرایه ای بر تن
این یل
پهلوان ماست
نامش !؟
هرچه بنامیدش
چیزی با صفت کار مداوم
از دستانش می شناسمش
هزاردستان است
ببینید
چه خوب راهش را می گشاید
چه استوار
گام برمیدارد
بله خیلی ها می شناسندش
بوسه ها
گل و گلاب
و چراغانی برای اوست
دور بوده اما
دیر نکرده
خشن است اما روراست
نه نترسید نه
هیچکس را
یارای گستاخی با او
نیست
پیغامش را می آورد
جواب همه را می دهد
و کارش را
تمام و کمال می کند
پس
راه را باز کنید کوچه بدهید
و آماده باشید
این اوست که می رسد
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
9 . در بزم یاد شماییم



شهر از شادی شکفته و
گل فریادها
به هوا پرتاب می شود
پیاپی
درها دهان و
پنجره ها آغوش
و آنگاه
هلهله دستها و دستمالهاست
با گسستگی رشته مروارید نقل
بر شیب زمین
سلام و بوسه
هورا و همهمه
و شور و شعر
شعر آزاد شعر مردمی
شهر به رقص ایستاده
در تبسم چراغان
اما من
فشرده و دلتنگم
که عزیزانم را در کنار ندارم
شهیدانم را
و تاجی بی سر
یا سری بی تاج را
تا نثار پایشان کنم
هدیه آن ایام رنج و
شادی این دم
در بزم یاد شمایم
فشرده و دلتنگ
با شاخه گل یخ
با شمع سوخته و
با ش*ر..اب خون
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا