شاعر‌پارسی اشعار سلمان ساوجی
- نویسنده موضوع sara.gh
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 183
- بازدیدها 3,530
- کاربران تگ شده هیچ
- تاریخ ثبت‌نام
- 17/9/19
- ارسالی‌ها
- 7,993
- پسندها
- 55,714
- امتیازها
- 92,373
- مدال‌ها
- 52
سطح
39
- مدیرکل
- #182
گفتم: خیال وصلت گفتا: بخواب بینی
گفتم: مثال قدت گفتا: در آب بینی
گفتم: به خواب دیدن زلفت چگونه باشد؟
گفتا: که خویشتن را در پیچ و تاب بینی
گفتم: رخ تو بینم گفتا: زهی تصور
گفتم: به خواب جانا گفتا: به خواب بینی!
گفتم: که روی خوبت بنمای تا ببینم
گفتا: که در دل شب چون آفتاب بینی؟
گفتم: خراب گشتم در دور چشم مستت
گفتا: که هر چه بینی م**س.ت و خراب بینی
گفتم: لب تو دیدن صد جان بهاست او را
گفتا: مبصری تو، در لعل ناب بینی
گفتم: که روز سلمان شب شد ز تار مویت
گفتا: نگر به رویم تا آفتاب بینی
#سلمان_ساوجی
گفتم: مثال قدت گفتا: در آب بینی
گفتم: به خواب دیدن زلفت چگونه باشد؟
گفتا: که خویشتن را در پیچ و تاب بینی
گفتم: رخ تو بینم گفتا: زهی تصور
گفتم: به خواب جانا گفتا: به خواب بینی!
گفتم: که روی خوبت بنمای تا ببینم
گفتا: که در دل شب چون آفتاب بینی؟
گفتم: خراب گشتم در دور چشم مستت
گفتا: که هر چه بینی م**س.ت و خراب بینی
گفتم: لب تو دیدن صد جان بهاست او را
گفتا: مبصری تو، در لعل ناب بینی
گفتم: که روز سلمان شب شد ز تار مویت
گفتا: نگر به رویم تا آفتاب بینی
#سلمان_ساوجی
امضا : NASTrr
- تاریخ ثبت‌نام
- 23/6/20
- ارسالی‌ها
- 2,998
- پسندها
- 3,122
- امتیازها
- 28,773
- مدال‌ها
- 3
سطح
0
گر بدین شیوه کند، چشم تو مردم را م**س.ت
نتوان گفت، که در دور تو، هشیاری هست
خوردم از دست تو جامی، که جهان جرعه اوست
هرکه زین دست خورد می، برود زود از دست
#سلمان_ساوجی
نتوان گفت، که در دور تو، هشیاری هست
خوردم از دست تو جامی، که جهان جرعه اوست
هرکه زین دست خورد می، برود زود از دست
#سلمان_ساوجی
- تاریخ ثبت‌نام
- 23/6/20
- ارسالی‌ها
- 2,998
- پسندها
- 3,122
- امتیازها
- 28,773
- مدال‌ها
- 3
سطح
0
با سر زلف تو سودای من، امروزی نیست
ما نبودیم که این سلسله در هم پیوست
جست، سلمان ز جهان بهر میان تو کنار
راستی آنکه ازین ورطه، به یک موی بجست
#سلمان_ساوجی
ما نبودیم که این سلسله در هم پیوست
جست، سلمان ز جهان بهر میان تو کنار
راستی آنکه ازین ورطه، به یک موی بجست
#سلمان_ساوجی
