شاعر‌پارسی اشعار سلمان ساوجی

  • نویسنده موضوع sara.gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 183
  • بازدیدها 3,529
  • کاربران تگ شده هیچ

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #161
ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد
ناتوان دردسری بر سر بیمار آورد

چشم مخمور تو را یک نظر از گوشه خویش
م**س.ت و سودا زده‌ام بر در خمار آورد

عقل را بوی سر زلف تو از کار ببرد
عشق را شور می لعل تو در کار آورد

صفت صورت روی تو به چین می‌کردند
صورت چین ز حسد روی به دیوار آورد

منکر باده پرستان لب لعلت چو بدید
هم به کفر خود و ایمان من اقرار آورد

خار سودای تو در دل به هوای گل وصل
بنشاندیم و همه خون جگر بار آورد

با رخ و زلف تو گفتم که به روز آرم شب
عاقبت هجر تو روزم به شب تار آورد

گوییا دود کدامین دل آشفته مرا
به کمند سر زلف تو گرفتار آورد؟

رخ ز دیدار تو یک ذره نتابد سلمان
که مرا مهر تو چون ذره پدیدار آورد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #162
لطف جانبخش تو جانم ز عدم باز آورد
دل آزرده ما را به کرم باز آورد

خاک آن پیک مبارک دم صاحب قدمم
که دلم هم به دم و هم به قدم باز آورد

هر سیاهی که شبان خط و خالت با من
کرد انصاف که لطفت بقلم باز آورد

می‌کنم خون جگر نوش به شادی لبت
که به یک جرعه مرا از همه غم، باز آورد

مدتی گردش این دایره ما را از هم
همچو پرگار جدا کرد و به هم باز آورد

خواستم رفت به حسرت ز جهان، باز مرا
کشش موی تو از کوی عدم باز آورد

خط به خون خواست نوشتن، به تو سلمان ننوشت
تا نگویی که فلان عشوده و دم باز آورد
 

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #163
باد سحر از کوی تو بویی به من آورد
جانهاش فدا باد! که جان را به تن آورد

دلهای ز خود رفته ما را که غمت داشت
آمد سحری بوی تو با خویشتن آورد

دلها شده‌ بودند به یک بارگی از جان
لطفت به سلامت همه‌شان با وطن آورد

شد دیده یعقوب منور به نسیمی
کز یوسف مصرش خبر پیرهن آورد

این رایحه مشک ز دشت ختن آمد؟
یا بوی اویس است که باد از یمن آورد؟

در باغ مگر بزم صبوح است، که گل را
عطار سحرگاه به دوش از چمن آورد؟

آن قطره عرق نیست که بر عارضت افتاد
آبی است که با روی گل یاسمن آورد
142
 

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #164

#سلمان_ساوجی

سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست

سرو را این حسن و زیبایی که قدت راست نیست


 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #165

#سلمان_ساوجی

ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد

در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد

در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان

باید که در میانه، غیر از نظر نباشد


 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #166

#سلمان_ساوجی

در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه

جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد

گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی

من ترک سر بگویم، تا دردسر نباشد



 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #167
#سلمان_ساوجی

ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد

در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد

در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان

باید که در میانه، غیر از نظر نباشد


 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #168

#سلمان_ساوجی

آمد سحری ندا ز میخانه ما

کای رند خراباتی دیوانه ما

برخیز که پر کنیم پیمانه ز می

زآن پیش که پر کنند پیمانه ما


 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #169

#سلمان_ساوجی

ای غبار خاک پایت توتیای چشم من

کمترین گردی ز کویت خونبهای چشم من

من ز چشم خود ملولم کاشکی برخاستی

از درت گردی و بنشستی بجای چشم من

صبح اول هفته دوستان بخیر
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,714
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #170

صبح اقبال من از کوه امل سر بر زد

بخت بیدار من از خواب گران باز آمد

رفت و می‌گفت که ‌آیم ز درت روزی باد

هر چه او گفت ازین باب بدان باز آمد


#سلمان_ساوجی‌


 
امضا : NASTrr

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا