شاعر‌پارسی اشعار فخرالدین عراقی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 342
  • بازدیدها 7,532
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
ساقی قدحی ش*ر..اب در دست

آمد ز ش*ر..اب خانه سرمست

آن توبهٔ نادرست ما را

همچون سر زلف خویش بشکست

از مجلسیان خروش برخاست

کان فتنهٔ روزگار بنشست

ماییم کنون و نیم جانی

و آن نیز نهاده بر کف دست

آن دل، که ازو خبر نداریم

هم در سر زلف اوست گر هست

دیوانهٔ روی اوست دایم

آشفتهٔ موی اوست پیوست

در سایهٔ زلف او بیاسود

وز نیک و بد زمانه وارست

چون دید شعاع روی خوبش

در حال ز سایه رخت بربست

در سایه مجو دل عراقی

کان ذره به آفتاب پیوست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
از پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست

هم پردهٔ ما بدرید، هم توبهٔ ما بشکست

بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا

چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست

زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست

جان دل ز جهان برداشت وندر سر زلفش بست

در دام سر زلفش ماندیم همه حیران

وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست

از دست بشد چون دل در طرهٔ او زد چنگ

غرقه زند از حیرت در هرچه بیابد دست

چون سلسلهٔ زلفش بند دل حیران شد

آزاد شد از عالم وز هستی ما وارست

دل در سر زلفش شد، از طره طلب کردم

گفتا که: لب او خوش اینک سرما پیوست

با یار خوشی بنشست دل کز سر جان برخاست

با جان و جهان پیوست دل کز دو جهان بگسست

از غمزهٔ روی او گه مستم و گه هشیار

وز طرهٔ لعل او گه نیستم و گه هست

می‌خواستم از اسرار اظهار کنم حرفی

ز اغیار نترسیدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
دو اسبه پیک نظر می‌دوانم از چپ و راست

به جست و جوی نگاری، که نور دیدهٔ ماست

مرا، که جز رخ او در نظر نمی‌آید

دو دیده از هوس روی او پر آب چراست؟

چو غرق آب حیاتم چه آب می‌جویم؟

چو با من است نگارم چه می‌دوم چپ و راست؟

نگاه کردم و در خود همه تو را دیدم

نظر چنین نکند آن که او به خود بیناست

به نور طلعت تو یافتم وجود تو را

به آفتاب توان دید کآفتاب کجاست؟

ز روی روشن هر ذره شد مرا روشن

که آفتاب رخت در همه جهان پیداست

به قامت خوش خوبان نگاه می‌کردم

لباس حسن تو دیدم به قد هریک راست

شمایل تو بدیدم ز قامت شمشاد

ازین سپس کشش من همه سوی بالاست

شگفت نیست که در بند زلف توست دلم

که هرکجا که دلی هست اندر آن سوداست

به غمزه گر نربودی دل همه عالم

ز عشق تو دل جمله جهان چرا شیداست؟

وگر جمال...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
شوری ز ش*ر..اب خانه برخاست

برخاست غریوی از چپ و راست

تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟

کز هر طرفی هزار غوغاست

تا جام لبش کدام می داد؟

کز جرعه‌اش هر که هست شیداست

ساقی، قدحی، که م**س.ت عشقم

و آن باده هنوز در سر ماست

آن نعرهٔ شور هم‌چنان هست

وآن شیفتگی هنوز برجاست

کارم، که چو زلف توست در هم

بی‌قامت تو نمی‌شود راست

مقصود تویی مرا ز هستی

کز جام، غرض می مصفاست

آیینهٔ روی توست جانم

عکس رخ تو درو هویداست

گل رنگ رخ تو دارد ، ارنه

رنگ رخش از پی چه زیباست ؟

ور سرو نه قامت تو دیده است

او را کشش از چه سوی بالاست؟

باغی است جهان، ز عکس رویت

خرم دل آن که در تماشاست

در باغ همه رخ تو بیند

از هر ورق گل، آن که بیناست

از عکس رخت دل عراقی

گلزار و بهار و باغ و صحراست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
از میکده تا چه شور برخاست؟

کاندر همه شهر شور و غوغاست

باری، به نظاره‌ای برون آی

کان روی تو از در تماشاست

پنهان چه شوی؟ که عکس رویت

در جام جهان نمای پیداست

گل گر ز رخ تو رنگ ناورد

رنگ رخش آخر از چه زیباست؟

ور نه به جمال تو نظر کرد

چشم خوش نرگس از چه بیناست؟

ور سرو نه قامت تو دیده است

او را کشش از چه سوی بالاست

تا یافت بنفشه بوی زلفت

ما را همه میل سوی صحراست

ما را چه ز باغ لاله و گل؟

از جام، غرض می مصفاست

جز حسن و جمال تو نبیند

از گلشن و لاله هر که بیناست
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
باز مرا در غمت واقعه جانی است

در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است

دل که ز جان سیر گشت خون جگر می‌خورد

بر سر خوان غمت باز به مهمانی است

چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان

باز گذارش به غم، کوبه غم ارزانی است

تا سر زلفین تو کرد پریشان دلم

هیچ نگویی بدو کین چه پریشانی است؟

از دل من خون چکید بر جگرم نم نماند

تا ز غمت دیده‌ام در گهر افشانی است

آه! که در طالعم باز پراکندگی است

بخت بد آخر بگو کین چه پریشانی است

رفت که بودی مرا کار به سامان، دریغ!

نوبت کارم کنون بی سر و سامانی است

صبح وصالم بماند در پس کوه فراق

روز امیدم چو شب تیره و ظلمانی است

وصل چو تو پادشه کی به گدایی رسد؟

جستن وصلت مرا مایهٔ نادانی است

خیز، دلا، وصل جو، ترک عراقی بگو

دوست مدارش، که او دشمن پنهانی است
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
ز خواب، نرگس م**س.ت تو سر گران برخاست

خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست

چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟

که از نظارگیان ناله و فغان برخاست

به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز

که رستخیز به یکباره از جهان برخاست

بدین صفت که تو آغاز کرده‌ای خونریز

چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست!

بیا و آب رخ از تشنگان دریغ مدار

طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟

چنین که من ز فراق تو بر سر آمده‌ام

گرم تو دست نگیری کجا توان برخاست؟

تو در کنار من آ، تا من از میان بروم

که هر کجا که برآید یقین گمان برخاست

به بوی آنکه به دامان تو درآویزد

دل من از سر جان آستین‌فشان برخاست

عراقی از دل و جان آن زمان امید پرید

که چشم م**س.ت تو از خواب سرگران برخاست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
ناگه از میکده فغان برخاست

ناله از جان عاشقان برخاست

شر و شوری فتاد در عالم

های و هویی ازین و آن برخاست

جامی از میکده روان کردند

در پیش صد روان، روان برخاست

جرعه‌ای ریختند بر سر خاک

شور و غوغا ز جرعه‌دان برخاست

جرعه با خاک در حدیث آمد

گفت و گویی از میان برخاست

سخن جرعه عاشقی بشنید

نعره زد و ز سر جهان برخاست

بخت من، چون شنید آن نعره

سبک از خواب، سر گران برخاست

گشت بیدار چشم دل، چو مرا

عالم از پیش جسم و جان برخاست

خواستم تا ز خواب برخیزم

بنگرم کز چه این فغان برخاست؟

بود بر پای من، عراقی، بند

بند بر پای چون توان برخاست؟
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
مهر مهر دلبری بر جان ماست

جان ما در حضرت جانان ماست

پیش او از درد می‌نالم ولیک

درد آن دلدار ما درمان ماست

بس عجب نبود که سودایی شوم

کیت سودای او در شان ماست

جان ما چوگان و دل سودایی است

گوی زلفش در خم چوگان ماست

اسب همت را چو در زین آوریم

هر دو عالم گوشهٔ میدان ماست

با وجود این چنین زار و نزار

بر بساط معرفت جولان ماست

وزن می‌ننهندمان خلقان ولیک

کس چه داند آنچه در خلقان ماست؟

گر ز ما برهان طلب دارد کسی

نور او در جان ما برهان ماست

جنت پر انگبین و شیر و می

بی‌جمال دوست شورستان ماست

گرچه در صورت گدایی می‌کنیم

گنج معنی در دل ویران ماست

هاتف دولت مرا آواز داد:

کین نوامی گو: عراقی، ز آن ماست
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
چنین که حال من زار در خرابات است

می مغانه مرا بهتر از مناجات است

مرا چو می‌نرهاند ز دست خویشتنم

به میکده شدنم بهترین طاعات است

درون کعبه عبادت چه سود؟ چون دل من

میان میکده مولای عزی و لات است

مرا که بتکده و مصطبه مقام بود

چه جای صومعه و زهد و وجد و حالات است؟

مرا که قبله خم ابروی بتان باشد

چه جای مسجد و محراب و زهد و طاعات است

ملامتم مکنید، ار به دیر درد کشم

که حال بی‌خبران بهترین حالات است

ز ذوق با خبری آنکه را خبر باشد

به نزد او سخن ناقصان خرافات است

خراب کوی خرابات را از آن چه خبر

که اهل صومعه را بهترین مقامات است

اگر چه اهل خرابات را ز من ننگی است

مرا نصیحت ایشان بسی مباهات است

کسی که حالت دیوانگان میکده یافت

مقام اهل خرد نزدش از خرافات است

گلیم بخت کسی را که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا