• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان ۲ بامداد | رایولا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Rau
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 161
  • کاربران تگ شده هیچ

Rau

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/2/24
ارسالی‌ها
2
پسندها
9
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
۲بامداد
نام نویسنده:
رایولا
ژانر رمان:
#عاشقانه #طنز #اجتماعی
کد رمان: 5556
ناظر:
Rounika Rounika

خلاصه: گلاویژ با گذشته‌ای تلخ، ساکن در آسایشگاه روان و پسری دانشجوی موفق و بیخیال از دنیا! چگونه می‌شود که بازمانده گذشته گلاویژ می‌شود نقطه قوت او؟ در تقابل عشق و ترس برنده کیست؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,019
پسندها
2,778
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .lTimal.

Rau

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/2/24
ارسالی‌ها
2
پسندها
9
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
درد و نفرین تمام روح را گرفته است
اشک و بغض جانش را تنگ فشرده و میخواهد تمام کند این لحظات نحس را!
اما لحظات آخر منجی میرسد
ناجی نجاتش میدهد
براستی که درد درمان دارد!
ساعت۱۲راردکرده‌است واو هنوزنخوابیده، مثل دیشب مثل پریشب ، مثل دو سال پیش . صدای تیک تیک ساعت دارد عصبی اش می‌کند، تازه قرص های آرامبخش اثر کرده بود و دست از خودزنی و گریه برداشته بود ، اگر وضعیت همینطور پیش میرفت چیزی به شروع کردن گریه و داد زدن نمی ماند ، تصمیمش را گرفت و از روی تخت بلند شد، به سمت پنجره رفت ، توانست درش را باز کند و نگاهش را به قطره های خیس باران بدهد.

مهرداد:
امتحانات ترم شروع شده بود و فردا اولین امتحان بود ، به پیشنهاد بچها اومده بودیم کافه نزدیک خوابگاه تا به قول خودشون برای فردا ریلکس کنیم و بتونیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا