• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان پناه دلم باش | تیام قربانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع wild girl
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 110
  • برچسب‌ها
    #طنز
  • کاربران تگ شده هیچ

wild girl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/3/23
ارسالی‌ها
10
پسندها
41
امتیازها
33
سن
16
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
پناه دلم باش
نام نویسنده:
تیام قربانی
ژانر رمان:
طنز
کد رمان: 5615
ناظر رمان:
AMIIRALI AMIIRALI

خلاصه رمان: سرگذشت دختری به نام پناه که به خاطر لج و لجبازی با مادرش تصمیم می‌گیره که استقلال مالی و شخصی داشته باشه، تنها یک سال زمان داره تا رو پای خودش بایسته و به مادرش ثابت کنه که توانایی مستقل بودن رو داره، درست وقتی قدم به هتل آدُخت می‌ذاره که سرنوشتش با روبه رو شدن با رئیس هتل جور دیگه‌ای ورق می‌خوره... .

|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ash;

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
26/9/20
ارسالی‌ها
2,411
پسندها
33,957
امتیازها
64,873
مدال‌ها
31
سن
17
سطح
33
 
  • مدیر
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ash;

wild girl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/3/23
ارسالی‌ها
10
پسندها
41
امتیازها
33
سن
16
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
گاهی وقت‌ها پا به مسیری می‌ذاری که هیچ راه برگشتی نداره، توی این راه بی برگشت ممکنه کلی اتفاق ناخوشایند رو به جون بخری تا هیچ‌وقت کسی فکر نکنه از پا در اومدی، لحظه‌ها به قدری شاید عذاب آور شاید خوب باشه که یا تجربه به یاد موندی برات بشه، یا این‌که یه غم و یه حفره توی قلبت ایجاد کنه. هیچ چیز اون‌طور که باید به میل همه نیست، گاهی مجبوری با چیزی روبه رو بشی که باب میل تو نیست. گاهی مجبوری کاری انجام بدی که به سلاح عقل و منطقت نباشه، انسان‌ها مسیرهای ناخوشایند و شایدم خوشایندی رو طی می‌کنند، اما هیچ‌کس هیچ‌وقت اون انسان سابق نمیشه، حقیقتاً این شرایط و ظرفیت درک و عقل یک انسان هست که تعیین می‌کنه هر مشکل، اتفاق چقدر درد داشته و عمیق بودِ. گاهی نرمی و سختی زندگی از انسان‌ها چیزی می‌سازه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

wild girl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/3/23
ارسالی‌ها
10
پسندها
41
امتیازها
33
سن
16
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
به نام خداوند رنگین کمان

*پناه*
بطری‌های نوشیدنی رو محکم روی میز کوبیدم که هر تکه‌ای به جایی پرتاب می‌شد، دخترها جیغ می‌کشیدند و پسرهای بدبختم با وحشت نگاه وحشی بازیم می‌کردن‌.
چنگی به یقه مانی زدم و با داد بلندی گفتم:
- عوضی به خواهر من دست درازی می‌کنی؟ پدرت رو میارم جلوی چشم‌هات حروم زاده‌.
عصبی روبه پرنیا گفت:
- این خواهر روانیت رو بردار از این‌جا ببر، به احترام تو چیزی بهش نمیگم.
پوزخندی زدم و مشتی به تخت سینه‌اش زدم و گفتم:
- مردیکه، روانی خودتی و فک و فامیلت بزنم دک و دهنت رو جر بدم؟ هـان!
صدای دادم باعث شد اون بدتر از من داد بزنه:
- پرنیا این رو بردار ببرش، وگرنه هر چیزی دیدی از چشم خودت دیدی.
- اوه اوه شازده کوتاه بیا نکشیمون سامورایی، بیا برو بابا خیارشور بزرگ‌ترتم بیاد برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

wild girl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/3/23
ارسالی‌ها
10
پسندها
41
امتیازها
33
سن
16
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
پله‌ها رو دوتا یکی پایین رفتیم، حالش زیادی خوب نبود منم سعی می‌کردم کم‌تر سر به سرش بزارم. سوار ماشین شدیم، اما قبل رفتن با پلیس تماس گرفتم تا آخرین کرمم رو بریزم وگرنه پناه نبودم که.
- سلام جناب وقت به خیر.
- سلام خانوم وقت شماهم به خیر امرتون؟
نفسی گرفتم و گفتم:
- همسایه ما یه مهمونی مختلط گرفته بساط لهو و لعب راه انداخته، بنده مأمور بودم و معذرو که اطلاع بدم. تا شما مأمورین خدوم نیروی انتظامی به این مورد رسیدگی کنید.
- خیلی ممنون از کمکتون، میشه آدرس رو بگید تا ما سریع‌تر مأمورهامون رو اعزام کنیم.
عجب اسکلی بود طرف، مگه می‌خواست قاچاقچی بگیره که مأمورین رو اعزام کنند؟ بابا چهارتا بچه سال جوجه تیغ تیغی رو می‌خوایین بگیرین.
آدرس رو بهش دادم و با یه خداحافظی راه افتادم، توی مسیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

wild girl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/3/23
ارسالی‌ها
10
پسندها
41
امتیازها
33
سن
16
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
یه کت کرم بلند به همراه شلوار پارچه‌ای راسته کرم و یه شال مشکی پوشیدم. موهای بلندم که تا بالای زانوم می‌رسیدن رو به سختی بالای سرم جمع کردم تا مثل آبشار ازم آویزون نشن.
آرایش ملایمی روی صورتم نشوندم و بعد از برداشتن وسایلم یه جفت کفش پاشنه دار مشکی خیلی شیک هم پوشیدم و از خونه بیرون زدم.
سوار ماشینم شدم و به سمت محل کار مورد نظرم راه افتادم، حدود نیم ساعت توی راه بودم تا بالأخره رسیدم به یه هتل خیلی شیک و پیک، با دیدنش ناخواسته سوت بلندی کشیدم. به سختی یه جا پارک پیدا کردم، اما همزمان یه ماشین دیگه داشت می‌اومد تا اون‌جا پارک کنه با زرنگی ماشینم رو تند پارک کردم. سریع پیاده شدم که اون ماشین‌هم ایستاد و درش باز شد. هیبت بلند و هیکلی فردی از ماشین پیاده شد. با دیدنش کم مونده بود غش کنم،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] AMIIRALI

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا