شاعر‌پارسی اشعار نیکى فیروزکوهی

  • نویسنده موضوع Elka Shine
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,766
  • کاربران تگ شده هیچ

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
دردِ هجوم یک اتفاق خودش را می‌‌پیچاند به پهلوهایم .

نمی‌ خواهم بترسم ،

نمی‌ خواهم گریه کنم ؛

ولی‌ نبودنت عجیب سوراخ می‌کند تقویم روز‌هایِ بودنم را .

هنوز هم نمی‌‌خواهم گریه کنم .

اتفاق که می‌‌خواهد بیفتد ،

اختیارِ اشک و چشم و دل و شب و فریاد از دست می رود .

تو از دست رفته ای ،

من از دست می‌‌روم .

(نیکی فیروزکوهی‌)
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
زنی‌ عاشقت شد ،

زنی‌ از سرزمینِ عجایب .

تو را عجیب ساده ،

عجیب صادقانه دوست داشت .

زنی‌ که در نبودن تو سخت گریست .

...

تو باید مرد خوشبختی‌ بوده باشی .
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
گفت : از سالهایی‌ که گذشت بگو .

گفتم : بگذار از کسی‌ بگویم که سالها گذشت و از تو نگذشت .
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
صبح انگار نمی‌خواهد بشود ؛

شتک باران پشت پنجره و یاد تو و یاد تو ، یاد چشمهای تو .

دست به یکی‌ کرده اید برای مضحکه کسی‌ که پوستش از انزوا ترک می‌خورد
.


حواست نیست .

من با چشمانی که کنار تختخواب تو جا گذاشتم ، دنیا را دیده بودم .

یک سالِ دیگر سالگردمان را تنهایی‌ جشن گرفتم

و تو حواست نیست .
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
تو پاک کن دست گرفته‌ای ، به جان خاطرات ما افتاده ای ؛

من دوست دارم بنویسم از تمامی‌ لحظه ها ...

کسی‌ مداد تراش دارد ؟؟؟
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
سر بگذار بر دردِ بازوانِ من ،

دستِ نگاهم را بگیر ،

مرا دچارِ حادثه‌ای کن که با عشق نسبت دارد

...

من عجیب از روزگار رنجیده ام !
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
عادت کرده‌ام فاصله‌ها را با ثانیه‌ها اندازه بگیرم .

گاهی هوای دلخوشی‌ چه سنگین می شود !

عادت کرده‌ام چشمانم را به روی انتظار ببندم .

خبر نداری ، آنقدر آبستن حادثه شده‌ام که هر آن می ترسم اتفاقی‌ بیفتد ، بی‌ آنکه دستهایم در دستهای تو باشد .

می ترسم لحظه‌ای که از شوق تو مدهوش می شوم ، هنوز بین نگاه ما چند ثانیه‌ای فاصله باشد .

تو جای من باشی‌ ، بار سنگین تحمل را کجا زمین می گذاری ؟
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
این روزها زیاد می‌خوابم ... خیلی‌ زیاد

و تمام نیستی‌‌های تو در خوابهایم هست می شوند .

تو به معنای واقعی‌ کلمه رؤیای منی ، رؤیای من
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
باران چه معصومانه می بارید !
دیشب دوباره خواب دیدم ...

همان خواب تکراری :

باران می آمد ...

تو آمدی .

چتر نداشتی ...

لباس گرم نداشتی ...

حرفی برای گفتن نداشتی ...

قصد ماندن نداشتی ...

پای رفتن داشتی ...


رفتی .

باران هنوز می آمد .
 
امضا : Elka Shine

Elka Shine

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
1,953
پسندها
1,619
امتیازها
17,973
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
من این نیمه شبهایی‌ که از خواب تو بیدار می‌شوم و خالی‌ از رؤیای تو می شوم را دوست ندارم .

من از شبهای طولانی ، من از بی تو بودن بیزارم .
 
امضا : Elka Shine

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا