شاعر‌پارسی اشعار منوچهری

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی


ای ترک ترا با دل احرار چه کارست

نه این دل ما غارت ترکان تتارست

از ما بستانی دل و ما را ندهی دل

با ما چه سبب هست ترا، یا چه شمارست

ما را به از این دار و دل ما به از این جوی

من هیچ ندانم که مرا با تو چه کارست

هرگاه که من جهد کنم دل به کف آرم

بازش تو بدزدی ز من این کارنه کارست

من پار بسی رنج و عنای تو کشیدم

امسال به هش باش که امسال نه پارست

نه دل دهدم کز تو کنم روی به یکسوی

نه با تو ازین بیش مرا رنج و مرارست

هر روز دگر خوی و دگر عادت و کبرست

این خوی بد و عادت تو چند هزارست

خوی تو همی‌گردد و خویی که نگردد

خوی ملک پیلتن شیر شکارست

مسعود ملک آنکه به جنب هنر او

اندر ملکان هر چه هنر بود عوارست

آن ملکستانی که هر آن ملک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
۱۰)


الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست

نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست

بیار ای بت کشمیر، ش*ر..اب کهن پیر

بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست

از آن باده که زردست و نزارست ولیکن

نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست

به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست

به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
۱۱)
چرخست ولیکن نه درو طالع نحسست

خلدست ولیکن نه درو جوی عقارست

چون ابروی معشوقان با طاق و رواقست

چون روی پریرویان با رنگ و نگارست

بازیگه شمس و قمر و ببر و هزبرست

منزلگه جود و کرم و حلم و وقارست

از روی سلاطینش هر روز بساطست

وز بوسهٔ شاهانش هر روز نثارست
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
۱۲)
سپیده‌دم که وقت کار عامست

نبیذ غارجی رسم کرامست

مرا ده ساقیا جام نخستین

که من مخمورم و میلم به جامست

ولیکن لختکی باریکتر ده

نبیذ یکمنی دادن کدامست

نماز بامدادان کرد باید

سه جام یکمنی خوردن حرامست

چو وام ایزدی بنهاده باشم

مرا ده ساتگینی بر تو وامست

چنانکه باز نشناسد امامم

رکوعم را رکوعست ار قیامست

خوشا جام میا، خوشا صبوحا

خوشا کاین ماهرو ما را غلامست

دو زلفش دو شب و دو خال مشکین

ظلام اندر ظلام اندر ظلامست

صبوح از دست آن ساقی صبوحست

مدام از دست آن دلبر مدامست

غلام و جام می را دوست دارم

نه جای طعنه و جای ملامست

همی‌دانم که این هر دو حرامند

ولیکن این خوشیها در حرامست
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
شمارهٔ ۱۳ - در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود



المنة لله که این ماه خزانست

ماه شدن و آمدن راه رزانست

از بسکه درین راه رز انگور کشانند

این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست

چون قوس قزح برگ رزان رنگبر نگند

در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست

آبی چو یکی کیسگکی از خز زردست

در کیسه یکی بیضهٔ کافور کلانست

واندر دل آن بیضهٔ کافور ریاحی

ده نافه و ده نافگک مشک نهانست

وان سیب بکردار یکی مردم بیمار

کز جملهٔ اعضا و تن او را دو رخانست

یک نیمه رخش زرد و دگر نیمه رخش سرخ

این را هیجان دم و آن را یرقانست

وان نار همیدون به زنی حامله ماند

واندر شکم حامله مشتی پسرانست

تا می نزنی بر ز میش، بچه نزاید

چون زاد بچه، زادن و خوردنش همانست

مادر، بچه‌ای، یا دو بچه زاید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
۱۴)
می بر کف من نه که طرب را سبب اینست

آرام من و مونس من روز و شب اینست

تریاق بزرگست و شفای همه غمها

نزدیک خردمندان می را لقب اینست

بی می نتوان کردن شادی و طرب هیچ

زیرا که بدین گیتی اصل طرب اینست

معجون مفرح بود این تنگدلان را

مر بی سلبان را به زمستان سلب اینست

ای آنکه نخوردستی می گر بچشی زان

سوگند خوری، گویی: شهد و رطب اینست

می‌گیر و عطا ورز و نکو گوی و نکو خواه

اینست کریمی و طریق ادب اینست
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
۱۵)
این قصر خجسته که بنا کرده‌ای امسال

با غرفهٔ فردوس به فردوس قرینست

همچون حرمش طالع سعدست و مبارک

همچون ارمش نقش مهنا و گزینست

چون قدر تو عالی و چو روی تو گشاده

چون عهد تو نیکو و چو حلم تو رزینست

چوبش همه از صندل و از عود قماری

سنگش همه از گوهر و یاقوت ثمینست

آبش همه از کوثر و از چشمهٔ حیوان

خاکش همه از عنبر و کافور عجینست
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
شمارهٔ ۱۶ - در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن


روزی بس خرمست، می‌گیر از بامداد

داد زمانه بده کایزد داد تو داد

خواسته داری و ساز، بیغمیت هست باز

ایمنی و عز و ناز، فرخی و دین وداد

نیز چه خواهی دگر، خوش بزی و خوش بخور

انده فردا مبر، گیتی خوابست و باد

رفته و فرمودنی، مانده و فرسودنی

بود همه بودنی، کلک فرو ایستاد

می‌خور کت بادنوش، بر سمن و پیلگوش

روز رش و رام و جوش، روز خور و ماه و باد

آمد نوروز ماه می خور و می ده پگاه

هر روز تا شامگاه، هر شب تا بامداد

بارد در خوشاب، از آستین سحاب

وز دم حوت آفتاب، روی به بالا نهاد

برجه تا برجهیم، جام به کف برنهیم

تن به می‌اندر دهیم، کاری صعب اوفتاد

مرغ دل‌انگیز گشت، باد سمنبیز گشت

بلبل شبخیز گشت، کبک گلو برگشاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابوحرب بختیار


ساقی بیا که امشب ساقی به کار باشد

زان ده مرا که رنگش چون جلنار باشد

می ده چهار ساغر، تا خوشگوار باشد

زیرا که طبع مردم را بر چهار باشد

همطبع را نبیدش فرزانه‌وار باشد

تا نه خروش باشد، تا نه خمار باشد

نی نی دروغ گفتم، این چه شمار باشد

باری نبید خوردن کم از هزار باشد؟

باده خوریم روشن، تا روزگار باشد

خاصه که باده خوردن با بختیار باشد

خاصه که روز دولت مسعود یار باشد

خاصه که ماهرویی، اندر کنار باشد

میراجل که کارش با کارزار باشد

یا در میان مجلس، یا در شکار باشد

تا این جهان به جایست، او را وقار باشد

او با سرور باشد، او با یسار باشد

لشکرگذار باشد دشمن شکار باشد

دیناربخش باشد، دیناربار باشد

هم حقشناس باشد، هم حقگزار باشد

هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^Maryam^

^Maryam^

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
9/7/17
ارسالی‌ها
2,442
پسندها
3,754
امتیازها
28,773
مدال‌ها
4
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
۱۸)

به فال نیک و به روز مبارک شنبد

نبیذگیر و مده روزگار نیک به بد

به دین موسی امروز خوشترست نبیذ

بخور موافقتش را نبیذ نو شنبد

اگر توانی یکشنبد از صبوحی کن

کجا صبوحی نیکو بود به یکشنبد

طریق و مذهب عیسی به بادهٔ خوش ناب

نگاهدار و مزن بخت خویش را به لگد

به روزگار دوشنبد نبیذ خور به نشاط

به رسم موبد پیشین و موبدان موبد

بگیر روز سه‌شنبد به دست بادهٔ ناب

بخور که خوب بود عیش روز سه شنبد

چهارشنبه که روز بلاست باده بخور

به ساتگینی می‌خور به عافیت گذرد

به پنجشنبه که روز خمار می زدگیست

چو تلخ باده خوری راحتت فزاید خود

پس از نماز دگر روزگار آدینه

نبیذ خور که گناهان عفو کند ایزد
 
امضا : ^Maryam^

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا