شاعر‌پارسی اشعار جامی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 151
  • بازدیدها 4,160
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #141
بیا ساقی و، طرح نو درفکن!

گلین خشت از طارم خم شکن!

برآور به خلوتگه جست و جوی

به آن خشت، بر من در گفت و گوی!

بیا مطرب و، عود را ساز ده!

ز تار وی‌ام بر زبان بند نه!

چو او پرده سازد شوم جمله گوش

نشینم ز بیهوده گویی خموش

بیا ساقی و، زآن می دلپسند

که گردد از او سفله، همت بلند،

فروریز یک جرعه در جام من!

که دولت زند قرعه بر نام من

بیا مطرب و ز آن نو آیین سرود

که بر روی کار آرد آب‌ام ز رود،

درین کاخ زنگاری افکن خروش!

فروبند از کوس شاهی‌م گوش!

بیا ساقیا، ساغر می بیار!

فلک‌وار دور پیاپی بیار!

از آن می که آسایش دل دهد

خلاصی ز آلایش گل دهد

بیا مطربا! عود بنهاده گوش

به یک گوشمال آورش در خروش!

خروشی که دل را به هوش آورد

به دانا پیام سروش آورد

بیا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Shaparak

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #142

عجب اژدهایی ست کلک دو سر

که ریزد برون گنج‌های گهر

کند اژدها بر در گنج، جای

ولی کم بود اژدها گنج‌زای

شد آن اژدها، گنج در مشت تو

بر او حلقه زد مار انگشت تو

چه گوهر فشان‌اند این گنج و مار

که شد پرگهر دامن روزگار

زهی طبع تو اوستاد سخن!

ز مفتاح کلکت گشاد سخن

سخن را که از رونق افتاده بود

به کنج هوان رخت بنهاده بود،

تو دادی دگر باره این آبروی

کشیدی به جولانگه گفت و گوی

که این مال و جاه ارچه جان‌پرورست،

کمال سخن از همه بهترست

ز من این هنر بس که جان کاستم

به نقش حقایق، دل آراستم

بر این نخل نظمی که پرورده‌ام

به خون دل‌اش در بر آورده‌ام

مصیقل شد آیینه‌سان سینه‌ام

دو عالم مصور در آیینه‌ام

زبان سوده شد زین سخن، خامه را

ورق شد سیه زین رقم، نامه را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Shaparak

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #143
یکی دان و یکی بین و یکی گوی!
یکی خواه و یکی خوان و یکی جوی!

ز هر ذره بدو رویی و راهی‌ ست
بر اثبات وجود او گواهی‌ ست
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #144
به نام آنکه نامش حرز جان‌ هاست
ثنایش جوهر تیغ زبان‌ هاست

زبان در کام، کام از نام او یافت
نم از سرچشمه انعام او یافت

خرد را زو نموده دم به دم روی
هزاران نکته باریک چون موی


فلک را انجمن‌ افروز از انجم
زمین را زیب انجم ده به مردم
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #145
الهی! کمال الهی تو راست
جمال جهان پادشاهی تو راست

جمال تو از وسع بینش، برون
کمال از حد آفرینش، برون

بلندی و پستی نخوانم تو را
مقید به اینها ندانم تو را

نه تنها بلندی و پستی تویی
که هستی‌ ده و هست و هستی تویی
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #146
دم آخر کز آن کس را گذر نیست
سر و کار تو جز با کارگر نیست

بدو آر از همه روی ارادت!
وز او جو ختم کارت بر سعادت!
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #147
بیا مطربا! پرده‌ای ساز! لیک
به هنجار نیکو و گفتار نیک


به گیتی مزن جز به نیکی نفس
که این است آیین نیکان و بس
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #148
به دورا دور اگر بیند خطایی
نیارد بر سر من ماجرایی

به قدر وسع در اصلاح کوشد
وگر اصلاح نتواند، بپوشد
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #149
مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو کامی
طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته + معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/6/20
ارسالی‌ها
2,998
پسندها
3,122
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
سطح
0
 
  • #150
دل فارغ ز درد عشق، دل نیست
تن بی‌ درد دل جز آب و گل نیست

ز عالم رویت آور در غم عشق!
که باشد عالمی خوش، عالم عشق

غم عشق از دل کس کم مبادا!
دل بی‌ عشق در عالم مبادا!
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا