شاعر‌پارسی اشعار حسین پناهی

  • نویسنده موضوع _harly_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 442
  • کاربران تگ شده هیچ

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
خورشید جاودانه می‌درخشد بر مدار خویش

ماییم که پا جای پای خود می‌نهیم و غروب می‌کنیم هر پسین
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
درختان می‌گویند بهار

پرندگان می‌گویند لانه

سنگ‌ها می‌گویند صبر

و خاک‌ها می‌گویند مصاحب

و انسان‌ها می‌گویند خوشبختی

امّا همه‌ی ما در یک چیز شبیه‌ایم:

در طلب نور!

ما نه درختیم و نه خاک .

پس خوشبختی را با علم به همه ضعف‌هامان در تشخیص،

باید در حریم خودمان جستجو کنیم
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
نیم ساعت پیش

خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش

سرفه‌کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت

و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد،

آواز که خواند تازه فهمیدم،

پدرم را با او اشتباهی گرفته‌ام!
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد

نه شمارش وب ‌ها تسکینم

چرا صدایم کردی

چرا؟

سراسیمه و مشتاق

سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی

نشان به آن نشان

که دو هزار سال از میلاد مسیح می‌گذشت

و عصر

عصر والیوم بود

و فلسفه

و رسالت من این خواهد بود

تا دو استکان چای داغ را

از میان دویست جنگ خونین

به سلامت بگذرانم

تا در شبی بارانی

آن‌ها را

با خدای خویش

چشم در چشم هم نوش کنیم
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
بیمناکم

بیمناکم

من از این ابر سیاه و تیره

که عبوس و خیره

چشم بر بستر پوسیده صحرا دارد

بیمناکم
...
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
نیستیم!

به دنیا می‌آییم

عکس یک نفره می‌گیریم!

بزرگ می‌شویم

عکس دو نفره می‌گیریم!

پیر می‌شویم

عکس یک نفره می‌گیریم

و بعد

دوباره باز

نیستیم
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
در هیأت پروانه‌ی هستی

با همه توانایی‌ها و تمدن‌هامان شاخکی بیش نیستیم!

برای زمین، هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد

یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی‌ها و مشکلات ما نیست

اگر ردپای دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم


سرانجام به خودمان خواهیم رسید
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
ما تماشاچیانی هستیم

که پشت درهای بسته مانده‌ایم!

دیر آمدیم!

خیلی دیر...


پس به ناچار

حدس می‌زنیم،

شرط می‌بندیم،

شک می‌کنیم ...


و آن سوتر

در صحنه

بازی به گونه‌ای دیگر در جریان است
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
عشق به انسان

هر قدرتی را از پای در خواهد آورد

خوشا روزگارانی که چشم‌ها بر لب‌ها حق اولویت داشتند!

حقیقتاً چندش آور است

هیس هیس مارهای تک دندان!
 
امضا : _harly_

_harly_

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
18/1/21
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,385
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
در انتهای باغ آلبالو

مادربزرگ دعا می‌خواند:

لال باد زبانی که

جز با ترجیع بند گل صورتی رنگ پاییزه،کلامی بر لب براند!

آمین!

آن که می‌رود آری

و آن جا که می‌رود هرگز!

حرمت را نثار پای رهرو باد!

آمین!

آسمان خالی از قوش است

و مرغ مادر رو به سمتی گردن کج می‌کند!

های آدمی و هوی توفان،

جهان بی کرانه سرشار از باد

آمین!
 
امضا : _harly_

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا