• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان خفته در باد | سیده پریا حسینی نویسنده برتر انجمن یک رمان

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
16,274
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
مادرش، الایژا پیش از هر کس دیگری واکنش نشان داد از سرجای خود برخاست و با قدم‌هایی محکم به طرف لوسی رفت مقابلش ایستاد و به چشمان او خیره شد لوسی هم با نگاهی آشفته و نگران به مادرش زل زده بود دستانش می‌لرزید اما توان حرف زدن نداشت
الایژا نگذاشت سکوت میانشان طولانی شود دستش را بلند کرد و بی‌آنکه کسی بتواند حرکت بعدی او را حدس بزند، وارد عمل شد سیلی محکمی که زیر گوش لوسی خواباند، نفس را در سینه‌ها حبس کرد همزمان جک از سر جای خودش برخاست و آلینا با وحشت به طرف لوسی که چند قدم به عقب رفته بود دوید تا مانع افتادنش شود
الایژا معطل نکرد و با پرخاشگری گفت:
- ای بی‌چشم و رو! با اون عقل کوچیکت فک کردی تا کجا می‌تونی ما رو بازی بدی؟
اشک پر شده در چشمان دخترک روی گونه‌هایش نشست و با صدایی لرزان گفت:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
16,274
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #32
لوسی حیرت زده سر بلند کرد و گفت:
- شما... شما از چی حرف می‌زنید؟
الایژا پوزخندی زد و در حالی که دست به کمر ایستاده بود و چانه‌اش را بالا گرفته بود گفت:
- این دیوونه بازی‌ها اینجا جواب نمیده دختر جون، کاسه صبرمونو لبریز کردی
لوسی اخم‌هایش را در هم کشید و با حسی آمیخته از خشم، ترس و ناامیدی گفت:
- من هیچ جا نمیام، نمی‌تونید منو به زور ببرید!
مایکل سری به نشانه تاسف تکان داد و با نگاهی غضب آلود پاسخ داد:
- تو انگاری یادت رفته از چه خانواده‌ای اومدی!
لوسی نفس نفس زنان عقب رفت و آلینا که موقعیت را بسیار حساس و بحرانی می‌دید جلوی لوسی ایستاد و دستانش را از هم باز کرد به خودش لعنتی فرستاد که صبح زود شوهرش را برای خرید به بازار فرستاده بود و سینه ستبر کرد تا از لوسی محافظت کند محکم ایستاد و گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
16,274
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #33
لوسی دیگر نمی‌توانست درد و زجری که متحمل شده بود را تحمل کند معده‌اش بهم ریخته بود و هرچه محتویات درونی‌اش بود به نوک زبانش رسیده بود از طرفی چشمانش سیاهی می‌رفت و چیزی نمانده بود از حال برود
در همین حین، در خانه به شدت کوبیده و باز شد قامت بلند آنیل در چهارچوب در ظاهر شد و پشت سر او نیز آلینای ترسان و لرزان با دیدن حال و روز لوسی جیغی از سر وحشت کشید
چشمان آنیل گرد و دستانش مشت شد خون به چهره‌اش دوید و نفس‌هایش سنگین و ممتد شد چنان خشم و عصبانیتی در اخم میان ابروانش و حیرت و ناباوری‌ای در نگاهش موج میزد که اندکی خیره‌ی لوسی ماند و با همان چشمان خشمگین سرش را به طرف پدر لوسی چرخاند
مایکل خودش را عقب کشیده و همانند همسرش متحیر از ورود ناگهانی و شدید این غریبه اخم کردند. مایکل یک قدم به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
16,274
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #34
او را به نرمی روی تختش خواباند و سپس کنارش روی صندلی چوبی رنگ و رو رفته‌ای نشست. صدای ناله و جیغ پدر و مادر لوسی که در پذیرایی بودند هنوز هم زیر گوشش بود اخم غلیظی بر پیشانی‌اش نشانده بود طوری که چشمان طوسی رنگش را کدر و هاله‌ی مشکی اطراف آن را تیره‌تر کرده بود
گونه‌های استخوانی‌اش تو رفته بود و گویش‌هایش سوت می‌کشید چانه‌ی برآمده‌اش به لرزه افتاد و دندان‌های سفید و براقش برهم خورد. درد عجیبی در بدنش پیچیده بود که راه به گلویش باز کرده و نفس‌هایش را سخت و سنگین می‌کرد
موهای سفید و لختش را از مقابل صورتش کنار زد و به لوسی نزدیک‌تر شد نبض دستش را گرفت و گوش‌هایش را تیز کرد تا وضعیت ضربان قلبش را بررسی کند. نبضش ضعیف و ضربان قلبش کند و نامنظم بود‌
اخم‌هایش شدید‌تر شد دخترک را طوری کتک زده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا