شاعر‌پارسی اشعار امیرخسرو دهلوی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 1,986
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
چو بگشایی لب شکر شکن را​
لبا لب در شکرگیری سخن را​
لبت گوید دلیری کن به بوسی​
مرا زهره نباشد، صد چو من را​
به دل آتش زدی و می دمی دم​
بخواهی سوخت جان ممتحن را​
شدی در بوستان روزی به گل گشت​
نمودی روی خوبان چمن را​
دو دیده نیست نرگس را که بیند​
از آن گه باز روی یاسمن را​
دلی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
درآمد در دل آن سلطان دلها​
دل من زنده شد زان جان دلها​
همی کارد به کویش تخم جان خلق​
که می بارد از آن باران دلها​
ز بس دلها که در کوی تو افتاد​
شده زاغ و زغن مهمان دلها​
به گرما از سواد چشم من کن​
سیه چتر خود، ای سلطان دلها​
زهی مهتاب عالم سوز کافگند​
رخت در عرصه ویران دلها​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Shaparak

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
زهی وصف لبت ذکر زبانها​
دهانت در سخن اکسیر جانها​
چو می خندد لب شکر فشانت​
ز حیرت باز می ماند دهانها​
ز عشقت کو به دل تخم وفا ریخت​
مرا در سینه می ریزد سنانها​
فلک را آه مظلومی چو من سوخت​
چرا آتش نبارد ز آسمانها​
مکن عیبم، کنم گر بوسه بازی​
به گرد کوی تو بر آستانها​
مرا با...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را​
صانع خدایی کاین کمان داد آن شکار انداز را​
او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان​
جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را​
تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم​
ای کاش تیری آمدی این دیده های باز را​
خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم​
من بین که بهر خون خود دل می دهم غماز را​
عاشق که می سوزد دلش از...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا​
هجرم نشان فتنه شد، فتنه نشان من کجا​
آمد بهار مشک دم، سنبل دمید و لاله هم​
سبزه به صحرا زد قدم، سرو روان من کجا​
از گریه ماندم پا به گل وز دوستان گشتم خجل​
جان از جهان بگسست و دل، جان و جهان من​
در کار غم شد موریم، بی پرده شد مستوریم​
تلخ است عیش از دوریم، شکرفشان من...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
بشکفت گلها در چمن، ای گلستان من بیا​
سرو ایستاده منتظر، سرو روان من​
از گریه من هر طرف، پر لاله و گل شد زمین​
وقتی به گلگشت، ای صنم، در گلستان من​
حیف است دیدن بی رخت، در بوستان آخر گهی​
ای گل، نهان از باغبان در بوستان من​
هر طره تو آفتی، هر نرگس تو فتنه ای​
گرچه بلای عالمی، از بهر جان من​
تلخی که گویی نیست آن از تلخی هجرت فزون​
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را​
بلبل نغمه ساز کن بلبله ش*ر..اب را​
ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد​
بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را​
مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین​
سبزه بساط سبز وتر از پی رقص آب را​
نیست حیات شکرین کاخر شب شکر لبان​
هر طرفی به بوی می تلخ کنند خواب را​
چون به سؤال گویدم ساقی م**س.ت عاشقان​
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را​
خواب بندی های چشمت کم بود جادوگری را​
چون ز هجران شد زحل در طالعم کی بوسم آن پا​
این سعادت دست ندهد جز مبارک اختری را​
زین هوس مردم که وقتی سر نهم بر آستانت​
بین چه جایی می نهم من هم چنین مدبر سری را​
چند گویی سوز خود روشن کن از داری زبانی​
چون نخیزد شعله تا کی دم دمم خاکستری را​
بر من بد روز بس کز غم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را​
جا مده باری تو در دل دوستان دینه را​
خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر​
وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را​
بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را​
دوست می دارم چو طفل کور دل آدینه را​
محتسب گو تا چو من صوفی رسوا را به شهر​
گشت فرماید به گردن بسته این پشمینه را​
طعنه زد بر بیدلان خسرو که شد زینسان...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا​
کی بود پیکاری آن مردم شکاران ترا​
تا شدند اندر کشش دو چشم تو خنجز گذار​
شغلها فرمود اجل خنجر گذاران ترا​
نوجوان گشتی و شکل ناز را نشناختی​
جای تسکین نیست زین پس بیقراران ترا​
هر کرا امروز خواندی باز فردا کشتیش​
بارک الله این چه اقبال است یاران ترا​
تا دلم خوش کردی از امید پیکان ریختن​
نام شد باران رحمت تیر باران ترا​
شرمسار...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا