شاعر‌پارسی اشعار امیرخسرو دهلوی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 1,990
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا​
وه چه کار است اینکه از جانان برآمد مر مرا​
این چه بویست اینکه جا اندر دماغ جان گرفت​
این چه روزست اینکه در چشم تر آمد مر مرا​
از گلستان وفا برخاست بادی ناگهان​
مشک در بالین و گل در بستر آمد مر مرا​
ناگهان آمد چو آب زندگانی بر سرم​
زنده امروزم که آب اندر سر آمد مر مرا​
گردنم می خواست تا در چنبر آرد زلف...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما​
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما​
ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی​
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما​
یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال​
می رسد شاهی ترا بر دلبران، سلطان ما​
دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت​
نیست مثل آن صنوبر در همه بستان...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
در خم گیسوی کافر کیش داری تارها​
بهر گمره کردن پاکانست این زنارها​
پرده بردار از رخی کان مایه دیوانگیست​
کز دماغ عاقلان بیرون برد پندارها​
فتنه و جور است و آفت کار زار حسن تو​
حسن را آری بود اینگونه دست افزارها​
آشتی ده با لبم لب را که آزارم به کام​
کز پس آن آشتی خوش باشد این آزارها​
خارخاری در دلست و غنجهای خون بران​
چون کنم چون خود جز این گل نشکند زین خارها​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
گم شدم در سر آن کوی، مجویید مرا​
او مرا کشت شدم زنده، ممویید مرا​
عمری از گم شدنم رفت و نمی آیم باز​
چون چنین است، شما نیز مجویید مرا​
بر درش مردم و آن خاک بر اعضای منست​
هم بدان خاک در آرید و مشویید مرا​
عاشق و مستم و رسوایی خویشم هوس است​
هر چه خواهم که کنم، هیچ مگویید مرا​
خسروم من گلی از خون دل خود رسته​
بوی من...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
ی شده ماه نما دیده بدخوی مرا​
دیده ای هیچگه آن ماه جفا جوی مرا​
نتواند که کسی را نکشد با آن روی​
واگذارید به من آن بت بدخوی مرا​
اره گر از پی آن روی نهندم بر سر​
شانه ای دانم کاو راست کند موی مرا​
گفتم این سر به یکی ضربت چوگان بنواز​
گفت خواهی که تو معزول کنی گوی مرا​
ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد​
می رسانی به وی،...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
وه که سوز درونم خبری نیست ترا​
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا​
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا​
خاک ره گشتم و بر من گذری نیست ترا​
دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود​
با من دلشده هر چند سری نیست ترا​
دیگران گر چه دم از مهر و وفای تو زنند​
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا​
خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد​
یارب، این گریه خونین اثری نیست ترا​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا​
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا​
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب​
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا​
ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم​
هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا​
بی رخت اشک همی بارم و گل می کارم​
غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
قدری بخند و از رخ قمری نمای ما را​
سخنی بگوی و از لب شکری نمای ما را​
سخنی چو گوهرتر صدف لب تو دارد​
سخن صدف رها کن، گهری نمای ما را​
به نظر ندیده ام من اثر دهان تنگت​
اگرت بود دهانی اثری نمای ما را​
منم اندر این تمنا که ببینم از تو بویی​
چو صبا خرامشی کن، کمری نمای ما را​
ز خیال طره تو چو شب است روز عمرم​
به کرشمه خنده ای زن، سحری نمای ما را​
به زبان خویش...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
هر که زیر پیرهن بیند مرا​
مرده اندر کفن بیند مرا​
خویش را من خود کسی دانم ولی​
یار اگر از چشم من بیند مرا​
آرزو دارم قصاص از دست دوست​
تا بدانسان مرد و زن بیند مرا​
بر سر راهش کشیدم زار زار​
بو که آن پیمان شکن بیند مرا​
بیدلی کش عیب می کردم کجاست​
تا به کام خویشتن بیند مرا​
نازنینا، زین هوس مردم که خلق​
با تو روزی در سخن بیند...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
ای جهانی بنده چون من مر ترا​
نیست چون من بنده دیگر ترا​
دل چو نطفه در رحم خون می خورد​
تا چرا زاد این چنین مادر ترا​
از برای آفت جان منست​
شانه گر ره می کند بر سر ترا​
لشکر فتنه بکش، عالم بگیر​
فتنه شد چون جملگی لشکر ترا​
عالمی را از تو شد پیمانه پر​
پر نگشت از خون کس ساغر ترا​
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا