شاعر‌پارسی اشعار حسین منزوی

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
امشب ستاره های مرا آب برده است
خورشید واره های مرا ،‌خواب خورده است
نام شهاب های شهید شبانه را
آفاق مه گرفته هم از یاد برده است
از آسمان بپرس كه جز چاه و گردباد
از چالش زمین چه به خاطر سپرده است
دیگر به داد گمشدگان كس نمی رسد
آن سبز جاودانه هم انگار مرده است
ماه جبین شكسته ی در خون نشسته را
از چارچوب منظره دستی سترده است
عشق - آتشی كه در دلمان شعله می كشید
از سورت هزار زمستان فسرده است
ای آسمان كه سایه ی ابر سیاه تو
چون پنجه ای بزرگ گلویم فشرده است
باری به روی دوش زمین تو نیستم
من اطلسم كه بار جهانم به گرده است
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
كدام عید و كدامین بهار ؟ با چه امید ؟
كه با نبود تو نومیدم از رسیدن عید
تو نرگس و گل سرخ و بنفشه ای ورنه
اگر تو باغ نباشی گلی نخواهم چید
به زینت سر گیسوی تو نباشد اگر
شكوفه ای ز سر شاخه ای نخواهم چید
نفس مبادم اگر در شلال گیسوی تو
كم از نسیم بود در خلال گیسوی بید
به آتش تو زمان نیز پاك شد ورنه
بهار اگر تو نبودی پلشت بود و پلید
س نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است
كه جز تو با دگرم نیست ذوق گفت و شنید
ز رمز و راز شكفتن اشارتی نگفت
كسی كه از دهنت طعم بوسه ای نچشید
چه كس كشید ز تو دست و سر نكوفت به سنگ ؟
چه كس لبت نگزید و به غبن لب نگزید ؟
چگونه دست رسد با زمان به فرصت وصل
مرا به مهلت اندك تو را به عهد بعید ؟
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
آیا من این تنم - این تن در حال رفتنم ؟
یا روح من كه گرد تو پر می زند منم ؟
من هر دوم به روح و تن آكنده وار تو
اینگونه كز تو می روم و جان نمی كنم
ای یار ! تازیانه ی تو هم نوازش است
اینسانكه از تو می خورم و دم نمی زنم
كرمم در آرزوی پریدن نه عنكبوت
تاری كه می تنم همه بر خویش می تنم
شاید به ناخنی بخراشم تنی ، ولی
چون تیغی آختم ، به دل خویش می زنم
روشن چراغ صاعقه ات باد همچنان
ای آنكه هیچ رحم نكردی به خرمنم
هر چند زخمخورده ی رنجم . به جای شكر
در پیش عشق طرح شكایت نیفكنم
اما چگونه با تو نگویم كه جا نداشت
بیگانه وار ، راه ندادن به گلشنم
با این سرود سبز سزاوار من نبود
باغی كه ساختید ز سیمان و آهنم
ای آنكه شیونم نشنیدی به گوش دل
این شیوه باد ، تا بنشینی به شیونم
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
ما می توانستیم زیباتر بمانیم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
ما می توانستیم بی شك ... روزی ... اما
امروز هم آیا دوباره می توانیم ؟
ای عشق ! ای رگ كرده ی پستان میش مادر
دور از تو ما ، این برگان بی شبانیم
ما نیمه های ناقص عشقیم و تا هست
از نیمه های خویش دور افتادگانیم
با هفتخوان این تو به تویی نیست ، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
چون دشنه ای در سینه ی دشمن بكاریم ؟
مایی كه با هر كس به جز خود مهربانیم
سقراط را بگذار و با خود باش . امروز
ما وارثان كاسه های شوكرانیم
یك دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بی دهانیم
افسانه ها ،‌میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان كوچك بی داستانیم
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
مرا ، آتش صدا كن تا بسوزانم سراپایت
مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطش هایت
مرا اندوه بشناس و كمك كن تا بیامیزم
مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت
مرا روی بدان و یاری ام كن تا در آویزم
به شوق جذبه وارت تا فرو ریزم به دریایت
كمك كن یك شبح باشم مه آلود و گم اندرگم
كنار سایه ی قندیل ها در غار رؤیایت
خیالی ، وعده ای ،‌وهمی ، امیدی ،‌مژده ای ،‌یادی
به هر نامه كه خوش داری تو ،‌ بارم ده به دنیایت
اگر باید زنی همچون زنان قصه ها باشی
نه عذرا را دوستت دارم نه شیرین و نه لیلایت
كه من با پاكبازی های ویس و شور رودابه
خوشت می دارم و دیوانگی های زلیخایت
اگر در من هنوز آلایشی از مار می بینی
كمك كن تا از این پیروزتر باشم در اغوایت
كمك كن مثل ابلیسی كه آتشوار می تازد
شبیخون آورم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
حرفی بزن جان آستین سوی تومی افشاندم
چیزی بگو عشق از كمین بوی تو می باراندم
حرفی بزن چیزی بگو كاین بغض در من بشكند
بغضی كه دارد از درون دور از تو می تركاندم
با من تو امروزی نئی تا از كئی ؟ می بینمش
عشق است و با لالای تو گهواره می جنباندم
وقتی اشارت از سر انگشت اهرم می كنی
چون صخره ی كور و كری سوی تو می غلطاندم
با چشم و دل چون سر كنم الا كه در تملیك تو
كاین زان تو می بیندم و آن زان تو می داندم
هم خود مگر برگیری ام از خاك و تا منزل بری
وقتی كه پای راهوار از كار در می ماندم
از تو چگونه بگسلم وقتی خیالت با دلم
می پیچد و از هر طرف سوی تو می پیچاندم
گرداب و ساحل هر چه ای حكم من سرگشته ای
وقتی قضا از هر كجا سوی شما می راندم
شور دل شوریده را من با چه بنشانم كه عشق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
حكمم از زمین رها شدن نبود
سرنوشت من خدا شدن نبود
از هزار چوب خیزران یكی
در قواره ی عصا شدن نبود
گیرم استخوان به نیش هم كشید
سگ به جوهر هما شدن نبود
از چهل در طلسم قصه ام
هیچ یك برای واشدن نبود
تو در آینه شما شدی ولی
با منت توان ما شدن نبود
آری آشنا شدن هم از نخست
جز به خاطر جدا شدن نبود
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
آب آرزو نداشت به غیر لز روان شدن
دریا غمی نداشت مگر آسمان شدن
می خواست بال و پر زدن از خویشتن قفس
چندانكه تن رها شدن از خویش و جان شدن
آهن به فكر تیغ شدن بود و برگزید
در رنجبونه های زمان امتحان شدن
تاوان آشیانه به دوشی نوشته داشت
همچون نسیم در چمن گل چمان شدن
آنانكه كینه ور به گروه بدی زدند
قصدی نداشتند به جز مهربان شدن
باران من ! گدایی هر قطره ی تو را
باید نخست در صف دریادلان شدن
با خاك آرزوی قدح گشتن است و بس
و آنگه برای جرعه ای از تو دهان شدن
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
ریشه در خون دلم برده درختی كه من است
من كه صد زخمم از این دست و تبرها به تن است
ای غریبان سفر كرده ! كدامین غربت
بدتر از غربت مردان وطن دروطن است ؟
چاه دیگر نه همان محرم اسرار علی
چاه مرگی است كهپنهان به ره تهمتن است
این نه آب است روان پای درختان دیگر
جو به جو خون شهیدان چمن در چمن است
و آنچه در جنگل از اطلال و دمن می بینی
مدفن آنهمه جان بر كف خونین كفن است
بی نیازند ز غسل و كفن .اینان را غسل
همه از خون و كفن ها همه از پیرهن است
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

Arsin

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
349
پسندها
7,252
امتیازها
21,413
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من
كوبی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یك درد ماندگار! بلیت به جان من
می سوزم از تبی كه دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله كن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
كاین شهر از تو می شنود داستان من
خاكستری است شهر من آری و من در آن
آن مجمری كه آتش زرتشت از آن من
زین پیش اگر كه نصف جهان بود بعد از این
با تو شود تمام جهان اصفهان من
 
امضا : Arsin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zeinab z

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا