شاعر‌پارسی اشعار فخرالدین عراقی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 342
  • بازدیدها 7,507
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #301
ز غم زار و حقیرم، با که گویم؟

ز غصه می‌بمیرم، با که گویم؟

ز هجر یار گریانم، ندانم

که دامان که گیرم؟ با که گویم؟

ز جورش در فغانم، چند نالم؟

گذشت از حد نفیرم، با که گویم؟

مرا از خود جدا دارد نگاری

که نیست از وی گزیرم، با که گویم؟

به بوی وصل او عمرم به سر شد

فراقش کرد پیرم، با که گویم؟

شب و روز آتش سودای عشقش

همی سوزد ضمیرم، با که گویم؟

مرا خلقان توانگر می‌شمارند

من مسکین فقیرم، با که گویم؟

چنان سوزد مرا تاب غم او

که گویی در سعیرم، با که گویم؟

هر آن غم، کز فراقش بر من آید

به دیده می‌پذیرم، با که گویم؟

به فریادم شب و روز از عراقی

به دست او اسیرم، با که گویم؟

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #302
ز دلتنگی به جانم با که گویم؟
ز غصه ناتوانم، با که گویم؟
ز تنهایی ملولم، چند نالم؟
ز بی‌یاری به جانم، با که گویم؟
به عالم در، ندارم غمگساری
نمی‌دارم، ندانم با که گویم؟
ز غصه صدهزاران قصه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #303
ای دوست، بیا، که ما توراییم
بیگانه مشو، که آشناییم
رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم
هر چند نه‌ایم در خور تو
لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم
چون بی‌تو نه‌ایم زنده یک دم
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #304
بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم
نیم چون خوشدل و خرم بگرییم
دمی بر جان پر حسرت بموییم
زمانی بر دل پر غم بگرییم
گهی از درد بی‌درمان بنالیم
گهی از زخم بی‌مرهم بگرییم
دل ما مرد، بر تن خوش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #305
تا کی همه مدح خویش گوییم؟
تا چند مراد خویش جوییم؟
بر خیره قصیده چند خوانیم؟
بیهوده فسانه چند گوییم؟
ای دیده بیا، که خون بگرییم
وی بخت، بیا، که خوش بموییم
ما را چو به کام دشمنان کرد
آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #306
بگذر ای غافل ز یاد این و آن
یاد حق کن تا بمانی جاودان
تا فراموشت نگردد غیر حق
در حقیقت نیستی ذاکر، بدان
چون فراموشت شد آنچه دون است
ذاکری، گرچه بجنبانی زبان
خود نیابی چاشنی ذکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #307
مبتلای هجر یارم، الغیاث ای دوستان
از فراقش سخت زارم، الغیاث ای دوستان
می‌تپم چون مرغ بسمل در میان خاک و خون
ننگرد در من نگارم، الغیاث ای دوستان
از فراق خویش همچون دشمنانم می‌کشد
زانکه او را دوست دارم، الغیاث ای دوستان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #308
مقصود دل عاشق شیدا همه او دان
مطلوب دل وامق و عذرا همه او دان
بینایی هر دیدهٔ بینا همه او بین
زیبایی هر چهرهٔ زیبا همه او دان
یاری ده محنت زده مشناس جز او کس
فریادرس بی‌کس تنها همه او دان
در سینهٔ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #309
در کف جور تو افتادم، تو دان
تن به هجران تو در دادم، تو دان
الغیاث، ای دوست، کز دست جفات
در کف صد گونه بیدادم، تو دان
بر امید آنکه بینم روی تو
لب ببستم، دیده بگشادم، تو دان
دل، که از دیدار تو محروم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
2/4/17
ارسالی‌ها
2,253
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #310
رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان
جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان
دست و پایی می‌زدم، تا بود جان
شد، دریغا! دل ز دست، اکنون تو دان
شد دل بیچاره از دست وفات
زیر پای هجر پست، اکنون تو دان
رفت عمری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا