- تاریخ ثبتنام
- 14/1/19
- ارسالیها
- 5,104
- پسندها
- 25,189
- امتیازها
- 67,173
- مدالها
- 51
سطح
29
- نویسنده موضوع
- #31
دستش را روی شانهی ویولت گذاشت و رمق را به جانش برگرداند. ویولت که راه نفسش باز شده بود با نهایت قدرت دست او را پس زد و با صدایی بریده بریده گفت:
- تو ای...دنی؟!
ایدن سرش را به نشانهی مثبت تکان داد و سخنان گسش را نثار ویولت مات مانده کرد.
- من همانند پادشاهای قبلی آنیهیلیت با نیروی نایاب زمهریر متولد شدم. کسی که این نیرو رو داره نامیراست اما نه اون نامیرایی که دیگران فکر میکنند. پوست سختی داره که هیچ شمشیر و تیری نمیتونه حتی رد زخم روش بذاره ولی فوقش میتونه سه دهه زندگی کنه. در نهایت قبل از رسیدن به چهل سالگی قلبش دچار یخ زدگی میشه و میمیره! تنها راه نجاتش گرفتن نیروی خورشیده. این یک رازه که هیچ کس به جز خاندان سلطنتی آنیهیلیت ازش آگاه نیست. ده سال پیش خبره نیروی خاص تو در...
- تو ای...دنی؟!
ایدن سرش را به نشانهی مثبت تکان داد و سخنان گسش را نثار ویولت مات مانده کرد.
- من همانند پادشاهای قبلی آنیهیلیت با نیروی نایاب زمهریر متولد شدم. کسی که این نیرو رو داره نامیراست اما نه اون نامیرایی که دیگران فکر میکنند. پوست سختی داره که هیچ شمشیر و تیری نمیتونه حتی رد زخم روش بذاره ولی فوقش میتونه سه دهه زندگی کنه. در نهایت قبل از رسیدن به چهل سالگی قلبش دچار یخ زدگی میشه و میمیره! تنها راه نجاتش گرفتن نیروی خورشیده. این یک رازه که هیچ کس به جز خاندان سلطنتی آنیهیلیت ازش آگاه نیست. ده سال پیش خبره نیروی خاص تو در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش