- تاریخ ثبتنام
- 6/12/17
- ارسالیها
- 960
- پسندها
- 7,085
- امتیازها
- 22,873
- مدالها
- 18
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #221
کتایون خواهش میکنم خفه شو، گریههات داره بدجور من رو عصبی میکنه، من نیومدم اینجا که اشک بریزی و دماغت رو واسم بالا بکشی، لطفاً اون پاکت پول رو بردار و سعی کن هرچی بوده فراموش کنی، با اون پول مشکلاتت حل میشه و بعد از این میتونی راحت زندگی کنی، منم خیالم راحت میشه و میتونم گورم رو گم کنم برم یه گوشه دنیا تا شاید بشه یه بار دیگه رنگ آرامش رو ببینم.
کتایون با کف دست اشکهایش را پاک میکند و کف دست خیس از اشکش را روی محاسنم میکشم و با گریه میگوید:
- داری با خودت چی کار میکنی بهنام؟ این روزها خودت رو توی آیینه دیدی؟ چرا میخوای بری؟ بری که چی؟ پول رو میخوام چی کار اگه تو نباشی؟ من بدون تو میمیرم.
با بی حوصلگی دستش را پس میزنم و از جا بلند میشوم.
- خفه شو بابا، کسی تا...
کتایون با کف دست اشکهایش را پاک میکند و کف دست خیس از اشکش را روی محاسنم میکشم و با گریه میگوید:
- داری با خودت چی کار میکنی بهنام؟ این روزها خودت رو توی آیینه دیدی؟ چرا میخوای بری؟ بری که چی؟ پول رو میخوام چی کار اگه تو نباشی؟ من بدون تو میمیرم.
با بی حوصلگی دستش را پس میزنم و از جا بلند میشوم.
- خفه شو بابا، کسی تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.