- تاریخ ثبتنام
- 16/8/19
- ارسالیها
- 903
- پسندها
- 24,413
- امتیازها
- 40,273
- مدالها
- 34
- سن
- 18
سطح
28
- نویسنده موضوع
- #171
فعال شدم، نه؟
نگار با همان خندهی خوشآوایش، میز را دور میزند و کنار یزدان میایستد. پاپکورنی که لای موهای سیمظرفشوییاش گیر افتاده است، با دو انگشت برمیدارد و در دهانش میاندازد. دخترک چندش! صدای خرت و خرتِ خوردنش اعصاب میترکاند.
- حقته بچه! وقتی بیاجازه پاشی بری سر یخچالِ مردم خوراکی مفتی برداری خدا میزنه وسط فرق سرت!
میبینم که اجزای صورت یزدان چگونه با انزجار درهم میرود و ضمنِ بالا آوردن دستِ آزادش، چپچپی نثارش میکند.
- هوم! اصلاً هم به خاطرِ هدفگیری داغون تو نبود...انقدر از تو موهای من پاپکورن نخور بدم میاد، اه چندش...مریضالعالمین! [حینی که پاپکورنها را از لباسهایش میتکاند، به میانهی سالن میآید. سمتِ من برمیگردد و ملتمس نگاهم...
نگار با همان خندهی خوشآوایش، میز را دور میزند و کنار یزدان میایستد. پاپکورنی که لای موهای سیمظرفشوییاش گیر افتاده است، با دو انگشت برمیدارد و در دهانش میاندازد. دخترک چندش! صدای خرت و خرتِ خوردنش اعصاب میترکاند.
- حقته بچه! وقتی بیاجازه پاشی بری سر یخچالِ مردم خوراکی مفتی برداری خدا میزنه وسط فرق سرت!
میبینم که اجزای صورت یزدان چگونه با انزجار درهم میرود و ضمنِ بالا آوردن دستِ آزادش، چپچپی نثارش میکند.
- هوم! اصلاً هم به خاطرِ هدفگیری داغون تو نبود...انقدر از تو موهای من پاپکورن نخور بدم میاد، اه چندش...مریضالعالمین! [حینی که پاپکورنها را از لباسهایش میتکاند، به میانهی سالن میآید. سمتِ من برمیگردد و ملتمس نگاهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش